🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
داستان کره ای دو دختر نوجوانان به اسم سِلن و لاینا ☆☆☆☆☆☆☆♡☆☆☆☆☆☆☆
سلن دختر زیبا و سندگل ترین دختر دنیا بود +( همه از دستش فراری بودند-"- [][][][][][][] سلن هیچ وقت پشیمون از حرفاش نبود لاینا معروف به زیبا ترین و مهربان ترین دختر کشور کره بود همه اونا دوست داشتند انگار که اون یه بازیگر یا یه سلولیتی بود^_^ ♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕♕ {}[]{}[]{}[]{}[]{}[]{}[]
سلن همیشه به لاینا حسادت میکرد-_- تا اینکه یکروز سلن و لاینا اشتباهی باهم برخورد کردید لاینا با مهربونی به سلن گفت خوبی عزیزم سلن سنگی متوسط رو در دستش محکم، گرفت و به سر لاینا زد[][][][] لاینا بیهوش شد سلن ترسید و برای اولین بار احساس اشتباه و پشیمونی کرد اون خیلی میترسید و احساس گناه میکرد لاینا رو بغل کرد و برد اونا در یه چاه اب انداخت~_~ سلن توجه به صورت خودش و لاینا کرد شباهتی زیادی داشتند اما رنگ مو و چشم هایشان فرق میکرد سلن رفت و لنز خردید و کلاگیکس و لنز گذاشت و کلاگیس رو روی موهاش گذاشت رفتارش رو شبیه به لاینا کرد
اون یاد گرفت مهربون باشه غرور نداشته باشه ولی خوب باشه اما بد نباشه یاد گرفت ترس و پیشیمونی هم یه درسند اما یه غرور همیشگی خیلی بد اموزه ناگهان لاینا جلوی اون ظاهر شد و فهمید اونا همش یه نمایش بودند بلکه نقشه همه بود تا سلن دختر خوبی بشه سلن از لاینا معذرت خواهی کرد و پرسید منکه تورو با سنگ زد از تو خون زیاد امد تو چاه انداختم چیشد لاینا بهش گفت اینا رو از قبل خودم برنامه ریزی کرده بودم و میدونستم چون اطرفت هیچی نبود و فقط یه چاه بود حتما منو اونجا مینداختی سلن گفت مگه توش اب نبود حدقل دوباره میمردی لاینا گفت نه عزیزم چاه سوراخ بود
لاینا بهش گفت تو خواهر دوقلو منی من از دو ۷دقیقه بزگترم سلن گریه کنان لاینا رو در اغوش گرفت و بازم اهم ازش معذرت خواهی کرد و باهم بعد از چند تا گَپ خندیدند و صمیمی شدند
چالش: از کدوم شخصیت خوشت میاد لاینا یاسلن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مم از سلن خوشم میاد
محشره
ماچچچ
ممنون
قشنگ بود 🥰 من از لاینا بیشتر خوشم میاد
💍💍💍