
بچه ها مرسی که تا اینجا حمایتم کردین😁💜لطفا لایک کنید و کامنت بزارین چون با اینکه حالم خیلی بد بود براتون نوشتم این پارتو🙂💜به داستان♠️یکی یه دونه خل و دیوونه♠️ هم سر بزنین داستانش قشنگه🙂💜

رفتیم داخل ا/ت:کوک چرا اینجا این شکلیه کنسرته یا جشنه میکروفونا چی میگن اینجا 😐 کوک:مطمعنی ارمی هستی؟😐 ا/ت:اره مطمعنم ولی اینا رو نمیفهمم برای چیه😑😑 کوک:خب تو تولدش کنسرت لایو گذاشتیم در ضمن اینطوری گولش زدیم گفتم ک سورپرایزه😐 ا/ت:ا اک کوک:میتونی ی کمک کنی؟ ا/ت:اره چی؟ کوک:ببین این گوشی من برو تو ویلایو بزن لایو شروع کن خیالت راحت ارمیا فورا میان خب بهشون بگو که اصلااا لو ندن که تولد جیمینه باشه ؟ ا/ت:اک رفتم ویلایوو باز کردم لایو رو شروع کردم یکم منتظر موندم تو ۱۰ دقیقه اول انقدر ارمی اومد ک انگار از قبل خبر داشتن😐هی هم تو کامنتا میگفتن تو کی هستی😐 جمیعتشون زیاد شد پس لایو شروع کردم😁 ا/ت:های ارمییی خب شاید فکر کنین من کیم من کارمند بیگ هیتم خیالتون راحت😂خب ارمی خواستم بگم امروز میدونین که کنسرته لایوه و همچنین تولد جیمین میخواستیم بگیم که لطفا لو ندین میخوایم اخر کنسرت سورپرایز شه اک؟ ارمیا تو کامنتا براش زدن اکی😁 ا/ت:خب ارمی مرسی فایتینگ بای💜

ا/ت:کوکیاااااااااا کوک:جانم چی شده گفتی؟(کوکی بپا چی میگی نویسنده اعصاب معصاب نداره😑😂) ا/ت:اره گفتم راستی میکت کو؟😈 کوک:بیا ب نظرت کدومه😈 ا/ت:بنفشه دیگ😐 کوک:ای بابا😐اره😐😂 ا/ت:جیمین کی میاد؟ کوک:نیم ساعت دیگه کیک هم ت میاری😁 ا/ت:اک جیمین اومد کنسرت شروع شد اهنگ اخر بود انپنمن اهنگو خوندن فورا اعضا غیر جیمین شروع کردن تولدو خوندن و ا/ت هم کیکو برد😁😁 بعد این ک شمعارو فوت کرد کوک:بچه ها ی خبر خوب ا/ت ی لحظه بیا اینجا ا/ت:اک کوک:خب این خانومی ک میبینین ی ارمیه و اولین باری ک مارو دید از رو ماسک هم منو هم ته و جیمینو تشخیص داد ثابت کرد ی ارمیه واقعیه فقط میخواستم بشناسینش😁 جیمین:ارمی بچه ها بابت همه چی ازتون ممنونم🙃(یو نو دیگ بعدشم ارمیا پس افتادن😂😂) خلاصه جشن و کنسرت تموم شد(اینجاشو خدایی الکی کش دادم😂) دو روز بعد از زبون کوک: دوروز از تولد جیمین گذشته برنامه ریختیم ک امروز ب ا/ت پیشنهاد بدم میخوایم سورپرایزش کنیم😁البته اگ از ترس نمیره😂

از زبون ا/ت:ساعت ۶ زد به سرم برم بیرون راه برم داشتم راه میرفتم که..... یهو یکی از پشت دهنمو گرفت و گفت:یا خودت باهامون میای یا بیهوشت میکنیم میبریمت ا/ت:اممممممم دس....تتو بر....داررر فهمید میگم دستشو برداره ا/ت:اه بیشور باشه خودم میام😐 طرف لباس دزدارو پوشیده بود ک یکی دیگ هم عینش اومد نمد چرا صداهاشون اشنا بود😐 بردنم سوار ماشین کردن چشمامو بستن انگار بردنم ی جا وقتی چشممو باز کردن........ تو ی اتاق بودم😂(میدونم میخواین خفم کنین🙃) جیمین(اون نمیدونه جیمینه😂):این لباسو بپوش بدوو همه چی تو اتاق هست بدو(لباس ا/ت👆🏻) ا/ت:بس کن هی نگو بدو اه باشه بابا😐😑تازشم شما کی هستین ک منو دزدیدین😑 ته:فضولیش به شما نیومده😐 ا/ت:اتفاقا خیلیم اومده ینی چی میدزدینم بعدم میگین بهت ربطی نداره مردم به کل خل شدن اه اخه من ب چ دردتون میخورم نکنه مافیایی چیزی هستین وای خدایا ب کل زده ب سرم😐😐 (همینطوری گازشو گرفت رفت🤣🤣) جیمین:بسه بابا اه یکم نفس بگیر مافیا چیه بابا خودت میفهمی نگران نباش کاریت نداریم شبم از اینجا میری خیالت راحت گروه بی تی اسم با تو اینجا گروگانن😐🔪(اره جون خودت اصنم جیمینشون در حال حرف زدن باهاش نیست😂😂😂) ا/ت:پس بگین تهیونگشی بیاد اینجا😐 ته:باشه بابا میاریمش ولی ت هم باید بعدش حاضر بشیااا😐 ا/ت:باشه برین دیگ بدویین بیارینش😁 جییمین:باش بیا بریم

رفتن بیرون از زبون ته: ته:بیچاره شدیم ک🙃 جیمرن:نه نشدیم بدو درار این لباسارو برو تو😹 ته:اک😐ولی این چ دروغی بود گفتی😐 جیمین:دیگ مجبور بودم باید میپیچوندمش😂 خلاصه ته لباس دزدیارو با لباس درست حسابی عوض کرد رفت😂 ته:سلام ا/ت شی😃ت اینجا چیکار میکنی😐 ا/ت:سلام هیونگ نمیدونم والا شمارو دیگ چرا اوردن😐 ته:نمیدونم ولی مطمعنن یا هیترن یا ساسانگن😐 ا/ت:هیترا ک ولمون نمیکنن شب پس ب احتمال زیاد ی چیزی ازتون میخوان و هیتر نیستن😐ینی ممکنه سورپرایز ارمیا باشه؟😁 ته:اخه ارمیا چرا باید بادیگاردامونو زخمی کنن که فقط مارو بدزدن😐 ا/ت:ای بابا باشه حالا میفهمیم😐تهیونگ ی سوال کوکی همه چیرو ب تو میگ پس اینم بهت گفته وقتی مست بودم چیا گفتم ن؟😐 ته:امم نه نگفته مگ چی گفتی😅😅 ا/ت:دروغ گوی خوبی نیستی😐گفته ن؟ ته:ای بابا😐اره گفته😅 ا/ت:چیییییییییییییییییییییییییی نههه نباید اونارو میگفتمممممم خدایا اخه چرا باید دقیقا ب خود کوک میگفتممم😐😐 ته:ا/تتت اروم باش دیگ قرار نبود گوشمو کر کنی ک من لازمشون دارم ب خدا😂😂حالا گفتی دیگ چیکارش میشه کرد😂حالا شایدم ب هم رسیدین کی میدونه😏 ا/ت:اخه این همه دختر چرا باید با من باشه😐😐تازه خودشم بخواد کمپانی نمیزاره بعد اینکه اصن بهش فکرم نکن ک کوک منو دوس داشته باشه عمرا نداره😐 ته:ای بابا باشه حالا لباستو ببینم چی قراره بپوشی😁 ا/ت:اونوقت ت از کجا میدونی😐 ته:چون منم امشب هستم پس ب منم گفتن دیگ😂 ا/ت:اکی بیا اینه لباسم😅 ته:خیلی خوشگله پس من میرم ت هم حاضر شو😁 ا/ت:باشه هیونگ🙂 ته رفت و موند ا/ت و لباسش🙂😂 خلاصه ک ا/ت حاضر شد ی نیم ساعتی منتظر نشست پیش خودش هی غر زد تا اومدن ببرنش😂

ا/ت:وایسا ت چرا ماسک نداری😐 بادیگارد:......... ا/ت:بی تی اس کجانن😐 بادیگارد:....... ا/ت:خیلی دلم میخواد بدونم زبون نداری یا گوشات نمیشنوه😑 بادیگارد:ا بسه دیگ انقدر سوال نپرس😐 ا/ت:باشه بابا بی اعصاب😐 رفتن رسیدن ب ی در بزرگ بادیگارده درو باز کرد دید کوک اوسط وایساده و بقیه اعضا اینطرف و اونطرفش ا/ت:چه خبره😐 ته بهش اشاره کرد ک ینی برو پیش کوک😁 ا/ت رفت جلوی کوک وایستاد😐(من میخوام خودمو بزنم با این صحنه سازیم نویسنده داره اینجا میمیره🙂😂) کوک:چه خوشگل شدی🙂 ا/ت:مرسی😅💜میشه یه نفر به من بگه اینجا چ خبره😅 کوک:ا/ت من دوست دارم🙂از همون روز اول که تو کافه دیدمت عاشقت شدم🙂مال من میشی؟🙂 ا/ت:حاضری شیرموزاتو باهام تقسیم کنی؟😁 کوک:ارهههه تا اخر عمرم😃 ا/ت:پس جوابتو گرفتی😁 کوک:خیلی عاشقتم ا/تتتتت😭(چندشم شد🙂😂) ا/ت:منم خیلی عاشقتم کوکی😁💜 ا/ت:خب حالا اینا مارو دزدیدن ما داریم اعتراف میکنیم؟😐 کوک:همش نقشه بود😂 ا/ت:تهیونگااااااااا ته:ببخشیدددددددددد مجبور بودم😂 ا/ت:اک مهم نیس😂اره دیگ تا شب جشن گرفتن😂 خلاصه بعد ۳ ماه ازدواج کردن و تمام😁😂
ببخشید یکم بد تموم شد چون اولین داستانی بود که مینوشتم😅💜بابت کرم ریزی هامم عذر میخوام🤣💜 خوشتون اومد؟😁میشه لطفا تو کامنتا بهم بگین😁مرسی😁💜 منتظر پارت یک داستانم باشین اون رو زود به زود میزارم😁💜 بای👋🏻💙
به داستان عشقی که از اول دیوانگی بود هم سر بزنین😃💜 باییییی💙👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی بود💖💜
ممنون🙃💙
عالییییی بوددددد🌈🌈🌈🌈
مرسیییییییی💜💜💜💜💜
عالیییییی بود
مرسی😄💜
خیلی خوب بوددد
کاش جاش بودم😐😂👀💃
مرسییییی💜
#ارزوی تمام ارمی ها😂✋🏻
بچه ها عکس لباس رو نتونستم بزارم برای همین عکس کوکی رو گذاشتم تو اسلاید سوم ببخشید😂💜