
منتشر کن پیلیز
از زبون آنی:داشتیم به حرف های اون مافیا ها گوش میدادیم که صدای یه دختر کل هم همه رو خفه کرد صدا:فکر کنم همتون منتظر بودید این جلسه خوب پیش بره ولی پلیسا نزاشتن اوه شت این ما رو از کجا پیدا کرد که احساس لوله تفنگ روی سرم من و به خودم آورد خواستم سرم رو. به طرف صاحب تفنگ ببرم که با دستش مانع این کارم شد داشت حرف میزد صداش همون صدایی بود که گفت لو رفتیم صدا:خب اومدین منو بگیرین شما رو زه خیال باطل ببرینشون، چندتا از اون محافظ هایی که کنار دیوار ها وایستاده بودن ما رو گرفتن و به یه سوله نم کشیده که توش هر چیزی پیدا میشد بردن

آقا من به اشتباه کردم حالا میخوام مدل موهای دخترا رو عوض کنه فکر کنید موهاشون این مدلیه(عکس بالا👆)
زمام حال
از زبان کوک:داشتیم میخندیدیم که صدای گوشی نامجون خنده مارو غط کرد گوشی و برداشت بعد تلفنش ایستادو گفت # خب یه خبر بعد یه خبر خوب کدوم رو اول بگم،آنی که کنار من نشسته بود پاش رو پاش انداخت به پشتی مبل تکیه داد و از آبمیوه ای که تو دستش بود خورد و گفت !خبر خوب #خب ما فنساین داریم !و خبر بد # اینکه فرداس،آبمیوه پرید تو گلوش در حالی که درحالی که سرفه میکرد گفت !چییی..ییی چی...گف....تتت.یی نشنیدم،نامجون آب دهنشو قورت داد و گفت #پی دی نیم گفت فردا فن ساین داریم !جون شما براش ارزش نداره #میزاری حرف بزنم ! بگو # خب اون گفت که فردا فن ساین داریم آرمی ها نگرانن و هم میشه اون فن ساین که نابود شد رو جبران کرد گفت محافظا رو دوبرابر کرده و اگه توهم باشی امنیت ما تظمینی میشه و اینکه گفت چیزی راجب اون حرفای که بهش زدی داره ،نگاه آنی از نگاهی پر از خشم تبدیل به تعجب شد و بعدش گفت !خب پس فردا باید بریم فن ساین پس بهتره یه چیزایی روشن شه ،نامجون نشست وبعدش آنی بلند شد !خب دنبالم بیاین ،و رفت ماعم بلند شدیم و رفتیم دنبالش
از زبون آنی: دنبالم میومدن از پله ها رفتیم بالا رسیدیم به طبقه دوم درش قفل بود که فقط با آنالیز چشم من باز میشد خم شدم و چشمم رو رو به روی دوربین در گذاشتم در بعد یه مین باز شد همه پشماشون ریخته بود اومدن تو بهشون گفتم که روی صندلی ها بشینن منم از توی کشو یه جعبه پر اکسسوری بود رو براداشتم صندلی پشت میز کامپیوتر رو کشیدم و رو به رو ی اعضا نشستم سرم رو که بال کردم احساس کردم سهو رو به رومه چشمامو مالوندم ولی دیدم اشتباه میکنم اون کوک بود سریع نگاهمو ازش کش رفتم در جعبه رو باز کردم و از توش یه انگشتر در آوردم و گفتم !خب این میتونه کمکمون کنه این شنوت و رد یاب عمل میکنه سعی کنید همیشه پیشتون باشه همین میتونید برید بقیش کار ما هستش
از زبون جس: بعد رفتن اعضا منو آن رفتیم تو اتاق تمرین و داشتیم تمرین بوکس میکردیم که آنی گفت !فکر کنم بهتره رو در رو مبارزه کنیم،خنده ای کردم و گفتم ×آخرین باری که این اتفاق افتاد پایان خوبی نداشت نکنه یادت نمیاد من دستتو شکوندم !خوب از اون موقع تا الان پنج سالی میشه ×جوجه رو آخر پاییز میشمارن،به سمت هم رفتیم اولین مشت و زدم ولی جا خالی داد خواستم مشت دوم رو بزنم که مشتمو گرفت پیچوند گذاشت پشت کمرم با پاش زد به پشت زانوم که باعث شد رو دو تا پام بیوفتم کلشو نزدیک گوشم کردو خواست حرفی بزنه که حواسش پرت شد منم از فرصت سو استفاده کردم با دستم پشت لباسشو گرفتم انداختمش جلوم پاشدم دستمو به سمتش دراز کردم و بلندش کردم لبخندی زدم و گفتم ×او جوجه کوچولو یه عقاب شده ،خنده ای کرد و به سمت سالن تیز اندازی رفت منم رفتم ،گوشی یا رو گوشمون گذاشتیم و شروع کردیم به تیر اندازی که صدای قدم های آروم کسی توجه مو جلب کرد ولی انگار قبل من آنی فهمیده بود به سمت در رفتیم بازش کردیم که یه مرد افتاد تو اتاق پامو گذاشتم رو سرش تا تکون نخوره آنی هم سریع رفت و دستاشو گرفت آوردش تو روی صندلی نشوندش و و با دسته اسلحه اش زد به گیج گاه مرده و اونو بیهوش کرد !هی تو مراقب این باش من برم پایین ببینم اعضا خوبن یا نه،و آروم رفت سمت در منم سریع خشاب تفنگم رو عوض کردم(تستچی منتشر کن چیزی نداره😐)
از زبون راوی : اعضا داشتین فیلم میدیدن که صدای باز شدن در اومد فکر کردن که آنی و جس هستن برای همین اهمیتی ندادن و ادامه فیلم رو دیدن که پشت جیمین چیزی پشت سرش حس کرد
از زبون جیمینی:خواستم ببینم چیه که صدای مرد ما رو متوقف کرد، مرد:از جاتون تکون نخوریم، مارو مجبور کرد روی صندلی های میز نهار خوری بشنیم خودش هم روبه رومون وایسناد جوری که به پشت سرش دید نداشت مرد: خدایی رئیس شما رو میخواد چیکار.......چند دقیقه بهمین روال سپری شد که آنی از پله ها اومد پایین آرم به اون مرده نزدیک شد و اسلحه رو گذاشت رو سرش مرده خواست برگرده که آنی با دسته تفنگش زد تو کله ی اون غریبه که باعث شد بیهوش شه ! حالتون خوبه، سرمون رو به نشونی آره تکون دادیم آنی رفت سمت مرده اروم ماسکش رو کند و با دیدن قیافش جیغ کشید و خشکش زد
حال میکنین کجا کات کردم😎😈 خب لرید تو خماری یاع یاع یاع چالش: به نظرتون آنی کی رو دیده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
فکر کنم یکی ازجک ها بود😂😂😂
آفرین👏👏👏👏
عاللییی بود
ج.چ : سهو
ممنون
اوووووو نو سهو نیست
عالی بود 👍 پارت بعد رو زود بزار 💜
چالش: سهو بودم
سهو رو فعلا نا نمیارم😜
عالی بود
ج چ : سهو
ممنون
اوه اوه حساس شد عالی بود😌😌😐😂🤍🤍
ج چ:سهو
🤣🤣🤣