سلام صبحتون بخیر ( ساعت ۱۲ شب صبح بخیر میگم)
بعد از گرفتن نوبت سریع رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم و رفتم تو اشپزخونه
_ تو چرا نشستی پاشو تا نوبتمون رو نگرفتن
+ حالا چه عجله ایه
_ بچه ای ؟؟؟ پاشو ببینم
+ نچ
موهامو با دستم از تو صورتم رد کردم میترسیدم کتفش خوب نشده باشه اصلا یادم رفته بودم که باهاش قهرم
_ ترو خدا پاشو بریم اذیت نکن
رفتم و از تو اتاقش ی دست لباس اوردم و بردم دادم بهش و گفتم بدو من منتظرم
رفتم بیرون و کفشامو پوشیدم و رفتم تو اسانسور و.....( نویسنده تنبل میباشد)
+:بعد از اینکه ا.ت رفتم لباسمو پوشیدم از تو چشاش میشد فهمید هنو ناراحته اما نشون نمیداد باید هر طور که شده امشب از دلش در بیارم ........ اومد بیرون ساختمون و نشستم تو ماشین
_: شوگا اومد ماشینو روشن کردم و راه افتادیم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
زن الکس بود داستان هم عالی بود ❤️🍬منتظر 🔞هستم
عالیی 💖
خعلی ممنون بابت کرم ریزت واقعا 😊😐😂
ای خدااا باز تو خماری 😂
لطفا پارت بعد رو بزار 😢
بله
این بار جای حساس کات کردم میخوام ببینم چه حسی داره 😂😂😂