
من با پارت دوم رمان اومدم،ببخشید اگه پارت قبلی خیلی کم بود. لطقا نظراتتون رو بگین🙏💕
پرنسس توآیلایت تصمیم گرفت این موضوع رو به دوستاش بگه برای همین سریع دست به کار شد و ۶تا نامه ای که نوشت رو به سفیر دوستی(اسپایک) داد. وقتی که نامه به دست دوستا رسیدن،فهمیدن که توآیلایت میخواد باهاشون درمورد موضوع مهمی صحبت کنه،برای همین سریع خودشونو به قصر رسوندن. همه شوکه شده بودن،چون سالها بود که بعد از شکست کویین کریسالیس ، گوزی کلو و تیرک از پونی ها دیگه هیچ هکس جرئت نداشت باهاشون دربیفته.
بعد از اینکه توآیلایت همه چیز رو تعریف کرد،دوستاش خیلی نگران شده بودن(البته طبیعی هم بود چون سالها بود که هیچ کسی به جنگشون نمیود). رریتی وقتی این خبر رو شنید گفت: ''وای چه وحشتناک'' 🍎اپل جک: ''ما نمیتونیم همین طوری دست رو دست بذاریم. باید یه کاری کنیم.''
🌟پرنسس توآیلایت: ''اپل جک درست میگه ما باید یه فکری کنیم.'' ⚡رینبودش: ''ولی چه جوری؟؟اون خیلی وحشتناکه پس چیکار کنیم؟'' 🌸فلاترشای: ''وااای رینبودش راست میگه،درضمن عنصر هامون الان غیرفعالن!'' 🎈پینکی پای: ''فلاترشای انقدر بدبین نباش حتما یه راهی هست،مابدون عنصر هامون هم بارها اکواستریا رو از خطر نجات دادیم'' 🌟پرنسس توآیلایت: ''حق با پینکیه. ما بارها اکواستریا رو نجات دادیم،ولی با این تفاوت که این دفعه بدتره و باید تلاشمون رو بیشتر کنیم''
پرنسس توآیلایت: ''من این موضوع رو فعلا با استارلایت درمیون میذارم،نمیخوام کسی بترسه'' 🍎اپل: ''خیالت راحت،به کسی نمیگیم'' 🌟توآیلایت: ''نمیخوام به اسپایک هم بگم چون چند روز دیگه تولدشه'' 🎈پینکی: ''واای!واقعا!پس من خودم و سالن جشن رو آماده میکنم'' ❄رریتی: ''وای عزیزم اصلا نمیدونستم!'' 🌟توآیلایت: ''از همه تون ممنونم ولی من سرم هیلی شلوغه و امیدوارم بتونم کاری براش کنم''
توآیلایت ادامه داد: ''بچه ها من دیگه باید برم،خدافظ.'' وقتی پینکی داشت میرفت خونه ،صدای گریه ی دخترش رو شنید وبه سمت صدا رفت و دید که یکی از عروسکای دخترش پاره شده. (اسم دخترش،چیزپایه) چیز پای با ترس و ناراحتی به پینکی گفت: ''ماامان! من تو اتاق بودم عروسکم اینجا بود ولی وقتی برگشتم پاره شده بود.''
پینکی تعجب کرد ولی بعدش گفت: ''اشکال نداره عزیزم،خودم اینو میدوزم.'' وقتی هم که رینبو داشت به سمت خوابگاه وانتربولتا میرفت حس کرد یه سایه پشت سرشه ولی تا برگشت نگاش کنه دید که نیست....
رریتی هم وقتی یکی از لباس ها رو تموم کرد،رفت سراغ یکی از طرح هایی که کشیده بود ولی دید که سرجای همیشگی نیست هر چی هم گشت پیدا نشد...،که یه دفه یه برگه پشت سرش افتاد ،برشداشت تا ببینه چیه؛اون همون برگه بود. فلاترشای زمانی که داشت به گلها آب میداد یه سیاهی بالای سرش میچرخید،نگاش کرد و دید که یه تونل وحشتناک به یه دنیای دیگه بود،خیـلی ترسید ،جیغ کشید و رفت توی اتاقش.
وقتی هم اپل توی اتاقش بود متوجه شد که یه چیزی داره بهش یرخورد میکنه ولی تا سرشو چرخوند،چیزی نبود /''..ـــ.... اما تا خواست دوباره کارشو شروع کنه،اپل بلوم جیغ زد. اپل جک سریع رفت پیشش و گفت: ''چیشده؟'' اپل بلوم: ''اپل جک همین الان یه سیاهی اومد بالای سرم و دفترمو پرت کرد.''
اپل جک که فهممید اوضاع از چه قراره ،تصمیم گرفت به توآیلایت اطلاع بده. وقتی اپل جک رسید،دید که همه اونجان(دوستاش) 🌟توآیلایت: ''سلام. اپل جک واسه تو هم اتفاق عجیبی...'' هنوز نگفته بود که یه دفعه رینبو گفت: ''امروز روز خیلی بدی بود. من وقتی که رسیدم خونه دیدم که یه نفر همه ی جام ها و مدال های وانتربولتی منو ریخته و حتی بعضیاشونم شکونده بود!''
خب اینم از پارت دوم. امیدوارم خوشتون اومده باشه. واسه این پارت خیلی زحمت کشیدم. لطفا نظراتتون رو کامنت کنین💕🌸
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من هنوز منتظرما😐😐😐
۹۹۹۹۹۹۹ سال بعد
پس پارت 3 چی شد؟
خواهش میکنم ادامه بده😞😞
لطفا ادامه بده😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣😣
التماس می کنم ادامه بده. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
من از داستانت خیلی خوشم آمد،لطفا 3 رو بزار
سلام من از داستانت خوشم اومد و خودم هم یه قسمت از پونی نوشتم منتظرم ثبت بشه و وقتی ثبت شد لطفا بیا بخوان و داستانت عالی بود
سلام خواهش میکنم ادامه بده لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا
سومیش رو سریع تر بزار وگرنه خودم میام ۳ رو میسازم😂😂
😂❤
گایز لطفا نظراتتون رو بنویسین.
۳۳شرکت کننده،اونم بدون هییچ نظری😕💔
لطفا پارت سومش هم بذار
باشه عزیرم سعی میکنم زودتر بعدی رو بذارم