
سلام My Life With You Part 4
شروع: وقتی کت این پیام رو دید یکم مشکوک شد و فکر کرد که لیدی باگ هویت اونو فهمیده و با سرعت از پنجره اتاقش خارج شد و پشت سر لیدی باگ ایستاد و گفت چی شده و منم همه چیز رو براش تعریف کردم و اونم دهنش باز مونده بود(・o・;)گفتم بیا بریم معجزه گر هارو پس بگیریم گفت باشه رفتیم و با یه بدبختی معجزه گر ها رو پس گرفتیم و اونم گفت که بخاطر املی این کارو میکنه و بعد من گفتم میتونم برات یه کاری کنم گفت واقعا گفتم ارهگفت چی کارمنم گفتم اگه من نگهبانم پس میتونم اونو به زندگی برگردونم
کت که از اول داشت ریز ریز گریه می کرد با این حرف من خوشحال شد یه ورد خوندم و کوامی ها اومدن دور سرم جمع شدند و بعد یه نور درخشان دور املی جمع شد و بعد اون زنده شدگابریل تشکر کرد و گفت از شما ممنونم شما همسر منو به زندگی برگردون دیدگفتم خواهش می کنم و بعد کت که داشت اشک میریخت رو نگاه کردم دیدم تا منو دید یه خنده ی ضایع زدو منم خندیدمبعد به املی سلام کردم اونم به من سلام کرد گفت شما کی هستید گفتم ما لیدی باگ و کت نوار هستیم قهرمان های پاریس کت گفت :در اصل ما کت نوار و لیدی باگ هستیم و بعد گفتم بله فرقی نداره ولی اونی که من گفتم درست تر هست( ´◡‿◡`) و همه خندیدیم😂
معجزه گر هارو بردم و داخل جعبه گذاشتم اوففففففففففففف امروز خیلی خسته شدم😞 رفتم خوابیدم فردا از زبان ادرین از خواب بلند شدم و رفتم تو حال اصلا دیروز رو فراموش کردم که مامانم اومد و گفت ادرین پسرم چقدر بزرگ شدی تا مامانم رو دیدم یادم اومد و گریم گرفت سریع رفتم تو بغلش گفتم خودتی گفت اره خودمم (پس کیه پسر همسایه بغلی 😂)شنیدم یه دانش آموز نمونه هستی و خیلی خوب هستی داخل درس هاتگفتم خب حتما به شما و بابا رفتم😁
و گفت خب درسته که نمیخوام ازت جدا بشم ولی الان مدرسه داری بهتره که بری گفتم باشه ولی تا اون موقع از خونه بیرون نیا گفت باشه و رفتم مدرسه تو راه مارتین رو دیدم و به هم سلام کردیم فهمیدم که قراره بیاد مدرسه ما اونجا بقیه درسش رو ادامه بده بعد وارد کلاس شدیم و معلم گفت بچه ها امروز یه شاگرد جدید داریممارتین دوپنگ چنگاون تازه به پاریس اومده همه به مارتین سلام کردیم و بعد مارتین رفت کنار ........................
(حدس بزنید مارتین کنار چه کسی نشست )
راهنمایی ( مرینت ازش خیلی بدش میاد ) دیگه خیلی واضح گفتم کی هست نگران نباشید بعد جای مارتین عوض میشه نظر و لایک فراموش نشود بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
چرا لایلااااااااا
داستانت عالی بود آجی پارت بعدی رو زود بفرست.
مارتین کنار لایلا نشست؟؟؟
اره
مرینت یا کلویی، شایدم آدرین
عقل کل لایلاعه 😐😐