سلام My Life With You Part 4
شروع: وقتی کت این پیام رو دید یکم مشکوک شد
و فکر کرد که لیدی باگ هویت اونو فهمیده و با سرعت از پنجره اتاقش خارج شد و پشت سر لیدی باگ ایستاد و گفت چی شده
و منم همه چیز رو براش تعریف کردم
و اونم دهنش باز مونده بود(・o・;)گفتم بیا بریم معجزه گر هارو پس بگیریم گفت باشه
رفتیم و با یه بدبختی معجزه گر ها رو پس گرفتیم و اونم گفت که بخاطر املی این کارو میکنه و بعد من گفتم میتونم برات یه کاری کنم گفت واقعا گفتم ارهگفت چی کارمنم گفتم اگه من نگهبانم پس میتونم اونو به زندگی برگردونم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالی بود
چرا لایلااااااااا
داستانت عالی بود آجی پارت بعدی رو زود بفرست.
مارتین کنار لایلا نشست؟؟؟
اره
مرینت یا کلویی، شایدم آدرین
عقل کل لایلاعه 😐😐