کشف هویت و بعد از اون

از زبان کت نوار: بانوی من ازت یه خواسته ای دارم گفت چی گفتم میشه هویت هم رو بفهمیم گفت نه هر وفت ارباب شرارت رو شکست دادیم بهت هویتم رو میگم و رفت

رفتم خونه با نارحتی شب با بد بختی خوابیدم فردا صبح در مدرسه دیدم همه خوشحالن رفت یک جا نشستم که یهو مرینت رو دیدم که ناراحت بود رفتم پیشش و گفتم سلام مرینت خیلی قرمز شده بود گفتم حات خوبه گفت اره من خوبم گفتم پس چرا انقدر ناراحتی گفت خصوصی هست گفتم باشه

ادرین تصمیم یه تصمیمی گرفته بود به کت نوار تبدیل شد و به لیدی باگ زنگ زد اما حواب نداد تا اینکه یه ابر شرور امد و همین طور لیدی باگ شکستش دادیم و کت نوار لیدی باگ رو برد بالا برج ایفل و برگشت به حالت عادی لیدی باگ خیلی خیلی ناراحت شد و زد زیر گریه و ناراحت بود که درخواست ادرین رو رد می کرد لیدی باگ هم تصمیم گرفت هویتش رو بگه ادرین دهنش وا مانده بود و گفت مرررینتتت بعد رفتیم خونه

سال ها گذشت من دیگه ۲۰ سالم شده بود و ادرین هم ۲۱ ساله داشتیم خودمون و بقیه رو اماده عروسی می کردیم خیلی خوشحالم بودم که هویت لیدی باگ رو فهمیدم و الان دارم باهاش عروسی می کنم

عروسی کردیم و یه زندگی مشترک رو درست کردیم

ارباب شرارت هم شکست داده بودیم و همینطور مایورا از ادرین پرسیدم چرا همش پیش کاگامی بودی گفت چون مو هاش شبیه لیدی باگ بود گفتم اون ریوکو بود و تارگزه مو های کاگامی کوتاه هست

عروسی رو گرفتیم و خیلی حال داد تازه دیگه دستو پا چلفتی نبودم و راحت می تونستن با عشقم ادرین صحبت کنم

راستش یه خبر خوب واستون دارم

خوب همه به هر چی می خواستن رسیدن

لیلا رفت ایتالیا و درباره ی سفرش در فرانسه رو بدون دروغ گویی تعریف کرد

الیا و نینو به با هم ازدواج کردن و رفتن لندن

استاد فو امد پاریس و با زنش بهترین نقاش شدن رز و شاهزاده عالی هم باهم ازدواج کردن و کلویی و لوکا هم باهم رفتن ترکیه

زویی بابا واقعی خودش رو پیدا کرد و کاگامی هم بهترین شمشیر زن ژاپن شد فی و عمو بزرگ مرینت هم امدن پاریس و بهترین سر آشپر هتل پاریس شدن

جولیکا با پدر و مادرش رفتن خونه خریدن و در اخر مرینت و ادرین هم به هم رسیدن امید وارم خوشتون امده باشه حتما پیج اپارتی من یعنی میراکلس ته خنده و میراکلس فصل ۴ رو دنبال کنین و حتما نظر راجب این تست بدین بای

بای بای