پارت ۸ کامنت یادتون نره♥️
از زبان ارلین
نزدیکای ظهر بود رفتم خوابگاه رِوِنا رو بیدار کنم بریم ناهار
رِوِنا هی رونا بیدار شو
رونا:چیه من:بریم ناهار بیدار شو
بیدار شد لباساشو مرتب کرد رفتیم سرسرا زیاد چیزی نخورد بعدم رفتیم جای همیشگی داشتیم داستان مینوشتیم رِوِنا:اخره داستانت نقش اصلیو چیکار میکنی؟ من:خب شاید بزارم ازدواج نکنه و همیشه بره خوش گذرونی شایدم ازدواج کنه شایدم بمیره نمیدونم دقیقا😂
رونا:من میخوام با عشقش یه زندگی عالی داشته باشه من:اینم خیلی خوبه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)