
خوب اینم از این قسمت
فردا صبح آدرین:وقتی رفتم دم در تا ببینم آیا مرینت بیداره یا نه وقتی در زدم دیدم کسی جواب نمیده واسه ی همین در رو باز کردم و دیدم مرینت نیست روی تخت خاب یه نامه بود که نوشته بود از طرف مرینت وقتی بازش کردم دیدم داخل اون نوشته نامه:سلام آدرین من اصلا به خاطر اون کاری که دیشب کردی خوشم نیامد واسه ی همین دیگه از اونجا رفت و برگشتم خانه ی خودمون درسته که مامان بابام مردن ولی بازم ارزش داره که کاری را که راشتن میکردن رو ادامه بدم همین نون وایی رو میگم تازه فردا هم قراره بابات از راه برسه خانه پس اینکه مکان جرم را پاک کنی را فراموش نکن
آدرین:وقتی گفت جرمرا پاک کنی اول خندم گرفت ولی بعد دوباره ناراحت شدم رفتم در نون وایی و دیدم مرینت داره نون درست میکنه واسه ی همین با لباس کت نوار رفتم پیش مرینت وقتی تبدیل شدم و رفتم داخل دیدم مرسنت من را که دید حل شد و افتاد زمین مرینت:وقتی که سفارش را به مشتری دادم دیدم کت نوار وارد شد و یهو نمیدونم چرا ولی یاد آدرین افتادم و افتادم زمین که یه کیس آرد ریخت روم کت نوار دست من را گرفت و بلندم کرد بعد گفت:میو انگار امروز پرنسس گیر ما میاد مرینت اول میخنده ولی بعد میگه مزه نزار خوب کت نوار چی سوارش داری
مرینت گفت نه الان من کار دارم نمیبینی کت نوار:پس من یک ساعت دیگه ب ای تحویل محسول میام لطفا بیارید روی اون پل که یبار بردمت مریتت:او اونجا باسه بابا قرار میزاری باشه پیام بای بای
کت نوار :وقتی که از مغازه رفتم بیرون سری رفتم روی پل و آنهارا آماده کردم شعم چینیم و پر از پل برگ و خیل اونجا را قشنگ کردم مرینت:وقتی آزارنده شدم رفتم آنجا دیدم کت دباره اونجا را تزعین کرده بود وقتی رفتم پیشش تا گفتم سلام یهو۰۰۰
من قبلش بگم بعضی هاگفتم که بعد از این همه مدت دوباره داری مینویسی منم باید بگم من گوشی ام خراب شده بود و نمیتوانستم وارد شوم و داستان بنویسم و وقتی درست شد دباره شروع کردم و فصل ۳ را تا آخر همین هفته یا وستای هفته ی بعد تمام میکنم
خوب بای بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود