10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Delaram انتشار: 3 سال پیش 191 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
میریم سراغ پارت بعد..... لایک ها پایین هستن لطفا لایک کنید
• نگهبان به کارت ها نگاه کرد و گفت《شما بادیگاد های جدید جناب رئیس هستید؟؟🥴》این حرفی بود که نگهبان جلوی در عمارت به تهیونگ و ماریا گفت . ماریا :《 درسته عجیبیه که اینطور میگید؟ و امم...شما خدمتکار این خونه اید؟؟》 تهیونگ که انگار از حاضر جوابی ماریا خوشش اومده بود یه پوزخند زد و نگهبان که انگار بهش برخورده باشه گفت :《 نخیر خانم چوی من نگهبان ویژه ورودی اینجا هستم ... اقا تا حالا بادیگارد زن نگرفتن . عجیبه واقعا 》 تهیونگ که انگار از این وضعیت خسته شده بدون توجه به نگهبان از در وارد حیاط عمارت شد و ماریا هم پشت سرش رفت داخل . تهیونگ در همین حین بدون اینکه به نگهبان نگاه کنه گفت :《 حالا میبینی که استخدام کرده》 . نگهبان زیر لب گفت :《خیلی رو اعصابین (و بعد بلند ادامه داد) خیلی دل نبندین به اینجا . زیاد نمیمونید اینجا. . 》 ماریا دستشو بالا برد 🤞🏻 و گفت:《 قراره بمونیم😏..》
تهیونگ رو به ماریا کرد و همینطور که به در ورودی عمارت میرفتن گفت:《 از این ورژن ماریا خوشم میاد》 ماریا یه لبخند زد و گفت:《 شاید یوری یه صورت از ماریا هست که تا حالا نشونش نداده بود😄》. تهیونگ : توی عمارت یه خدمتکار مارو به سمت اتاق رئیس همراهی کرد بعد از در زدن و اجازه ورود وارد اتاق شدیم ماری همه چیزو زیر نظر داشت و محافظه کارانه جلو میومد . وارد اتاق که شدیم اقای چاوون رو هم کنار مستر لین دیدیم . مس از تعظیم همونطور که اقای چاوون گفته بودن بی صدا ایستادیم تا وقتی که خود لین از ما بخواد که حرف بزنیم . لین با یه نگاه سر تا پای مارو متر میکرد . از نگاهاش خوشم نمیومد . بعد از یه مدت بلند گفت * کارت * و من و ماریا هماهنگ با هم کارت هامون رو روی میزشون گذاشتیم و برگشتیم سر جامون . دوباره بعد از گذشت یه سکوت کوتاه لین گفت :《 چاوون . نگفته بودی قراره یه دخترو اینجا بیاری . 》 چاوون:《 قربان این دختر فرق میکنه . این دونفر باهم کار گروهیشون عالیه》.
و رفت و اروم در گوش لین چیزی گفت و سر جاش دوباره برگشت. لین :《اسلحه هاشون رو بهشون بده، شما دوتا، برای شب اماده باشید باید جایی بریم .》 و دوباره نگاهی به ماریا انداخت و یه خنده مسخره کرد و با دستش اشاره کرد که بریم بیرون . اقای چاوون هم همراهشون اومد بیرون . اسلحه هاشون رو بهشون تحویل داد و گفت :《 امشب توقع هر نوع کاری رو داشته باشید ازمایشاتون تازه شروع شده . همچنین همراهش تو تا هندزفری فرکانسی بهمون داد و گفت هر کدومتون یکی بردارید میتدنید با این باهم دیگا صحبت کنید .( به تهیونگ اشاره کرد) تو میتونی با فرماندهی هم صحبت کنی خواستی نیرو در اختیارت میزارن . امشب رئیس با یکی از طرف حساباش توی خارج برای مبادله عتیقجات توی یه بار جلسه دارن . اماده باشید . 》 و به یکی از خدمتکار ها کفت تا اتاق ها رو نشونمون بده . ماریا : همراه خدمتکار به طبقه دوم رفتیم و اونجا یه اتاق نشونمون داد ..خوشبحال ته یه اتاق با تخت دونفره بزرگ داره 😩 امیدوارم اتاق منم همینطور باشه ...
خدمتکار داشت از اتاق میرفت بیرون که گفتم :《 امم...خانم ... اتاق من مونده 》 خدمتکار به سمتم برگشت و گفت:《 متاسفانه ما خبر نداشتیم که قراره یه خانم به عنوان بادیگارد بیاد برای همین یه اتاق دونفره اماده کردیم . لطفا یه مدتی هر اینجا باشید تا بتونیم براتون یه اتاق خالی کنیم .》 ماریا : با ناباوری بهش نگاه میکردم . 🤦🏻♀️🤦🏻♀️ تهیونگ که به زور خندشو نگه داشته بود از خدمتکار تشکر کرد و فرستادش بره تا درو بست ته گفت :《 آخخ خوشحال بودم قراره تو این اتاق بزرگ راحتو تنها باشم . نگو یکی دیگه هم هست( و یهو زد زیر خنده)صورتت خیلی خنده دار شده😂😂》 ماریا :《 یااا تهیونگااا. نخند ....از الان بگم این مدت من رو کنامه نمیخوابما(و رفت سمت کاناپه و نشست روش ) 》 تهیونگ:《 اولا اینجا تهیونگ نداریم. مستر ○ و دوما اینجا اتاق منه ها😌 منم روی کاناپه نمیخوابم . 😐》 ماریا :《 اوکی جناب ○ . پس من بخوابم روی کاناپه؟؟؟؟🤨🤨》 ته:《 اره چی میشه مگه!!!بعدشم اگه خواستی میتونی رو تخت هم بخوابی 😎 تخت بزرگه تو اون سرش بخواب من اینطرف(و به تخت اشاره کرد) 》 ماریا بالشتک روی کاناپه رو سمت تهیونگ که دوباره میخواست بخنده پرت کرد و گفت :《 فکرشم نکن》 ....و تا نزدیک های غروب این بحث ادامه داشت💫.....
تهیونگ : توی لیموزین همراه اقای لین به سمت بار میرفتیم . هوا تاریک بود ولی لین عینک دودی زده بود و نمیشد فهمید داره کجا رو نگاه میکنه . ماریا از پنجره بیرونو نگاه میکرد . جلوی بار ایستادیم اول من و بعد رئیس پیاده شد همراهش هم ماریا . به سمت جایی که رزرو کره بودن رفتیم توی طبقه دوم . ..توی راه کا میگذشتیم ناظر دختر و پسر های مستی بودیم که با ریتم اهنگ هماهنگ شده بودن و از سرو روی همدیگه بالا میرفتن بودیم . واقعا چندش اور بود . جای دیگه ای برای جلسه گذاشتن نبود ؟!. توی اتاق که رسیدیم طرف قرار داد اونجا بود با چند تا دختر که دورش بودن یکی کنارش یکی روی پاش و اینطور معلوم بود هنوز ما نرسیده بودیم مستِ مست بود لین رفت و جلوی مرده رو مبل نشست و منو ماریا هم اطرافش ایستاده بودیم از رفتار مرد مشخص بود که به قصد به هم زدن قرار داد رو دارهرهمین باعث عصبانیت لین شده بود . بعد گذشت چند ساعت و به نتیجه نرسیدن صحبت هاشون با دستش به ما اشاره کرد .
به سمتش رفتم که گفت نه نه . دختره بیاد ماریا جلو رفت و لین گفت اروم بهش :《 دیگه بدردم نمیخورده . پاکش کن 》 منظورش اینه ... بکشش و بعد لین بلند رو به مرد مقابلش گفت :《 دختر همراهم برات یه کار خوب داره . بنظرم خوب بتونی همراهیش کنی😏 》 خونم به جوش اومده بود ولی نمیتونستم کاری انجام بدم حق نداشت در مورد ماریا اینطور حرف بزن . مرد با مستی گفت :《 اوه لین .. نگفته بودی برام هدیه داری.. بنظر میاد بدرد بخور هم باشه...(و به ماریا اشاره کرد تا بره پیشش) 》 ماریا هم که انگار توی عمل انجام شده قرار گرفته بود رفت و کمک کرد تا مرد بلند شه و بیرون اتاق رفتن کاملا مست بود و حالش دست خودش نبود . مرد دستی روی لب های ا.ت کشید و گفت :《 قراره رنگش کبود بشه دختر جون 》 تهیونگ: دستمو مشت کرده بودم . نمیدونستم چرا ولی خیلی حساس بودم روی ماریا . همین که مشتمو توی صورت اون مرد خالی نمیکردم نشون میده دارم تمام صبرمو میزارم وسط .
...یه لحظه یاد یه چیزی افتادم .. وقتی لین حواسش بهم نبود با پایگاه ارتباط برقرار کردم و در خواست چند تا نیرو برای بردن این مردک خواستم . حتما میشد اطلاعاتی ازش در اورد . و بعد به ماریا خبر داد.(_ته.....+ماریا)
_ماری...ماری
+بگو ته میشنوم (و در اون موقع صدای چندش اور مرد میومد )
_ نمیخواد بکشیش . برسونش پشت بار اونجا بچه ها هستن . میگیرنش .
+اوه ته مرسییی واقعا . معجزه ای تو این حالت
ماریا: پشت بار به یه میله بستمش هنوز صداش رو اعصابم بود《 هعی دختر جون نمیخوای مگه باهام بازی کنیآمادماا》 با بیشتری زوری که داشتم زدم تو دهنش و بلند گفت :《 نه 》و از اونجا رفتم بعدش صدای ماشین هارو شنیدم که بردنش تهیونگ خوب موقعی به کمکم اومد . به دستم نگاه کردم خون صورت اون مرد روی دستم بود . با دستمال پارچه ای پاکش کردم و گذاشتم توی جیبم
..پیش لین برگشتم و کنار ته ایستادم و گفتم :《 قربان دستورتون انجام شد .》 لین با یه پوز خند مرموزی بلند شد اومد سمتم و قشنگ تو صورت اومد و دستشو کرد توی جیبم و پارچه خونی رو برداشت . اون از کجا میدونست اون اونجاست😨..یه نگاه به پارچه انداخت بالا اوردش روبرو صورتم و گفت :《 داره ازت خوشم میاد😏》 اوه خدای من اون دستمال نجاتم داد برای صحنه سازی یه لبخند راضی زدم و به سمت ماشین رفتیم .
ماریا: از نیمه شب گذشته بود توی اتاقمون یه لپ تاپ پیدا کرده بودم باید روش کار میکردم تت دسترسی های روشو ریسِت کنم تا اگر خواستیم باهاش با پایگاه ارتباط برقرار کنیم خطری تهدیدمون نکنه .
در حال مسدود کردن دسترسی ها بودم که ته روی میز یه پک یخ گذاشت(_ته....+ماریا )
_《 بزارش رو دستت تا کبود نشه .( و رفت روی تخت نشست ) واقعا شانس اوردی فکر نمیکردن که لین اینقد به جزئیات اهمیت بده . باید بیشتر مراقب باشیم . 》
+《 اهوم . البته هنوز اون مرده جای کتک خوردن داره . 》
_ 《 اون که با من . چند تا حرف مردونه باهاش دارم 😒《
+《 اون وقت چه حرفی ؟؟》
_《 گفتم مردونه .. بازم تکرار کنم؟؟😁 تا کی میخوای بیدار باشی؟》
+《 تا این کارم به یجایی برسه . تو بخواب 》
_《 کجا قراره بخوابی؟》
+《 پیش دوست عزیز و دوست داشتنیم کاناپه و یه خنده نخودی کرد》
_《 ایششش..اولش فکر کردم منو میگی...باشه . با دوستت بهت خوش بگذره (و خودشو رو تخت پرت کرد) منم با دوستم میخوابم .》
+《 اوکی اوکی》
ادامه دارد...
😘😘😘😘😘اسپویل توی نتیجه
بنظرتون این دراما پایانش خوبه یا بد..
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
ممنونم آجی از اینکه وقت گذاشتی و رفتی.🙃😘
🥺😍❤❤❤
خیلی هم عالی... مرسیییی.😍💜
😘😘😘
راستی هر کسی داره کامنت منو الان میخونه بره تو پروفایلم لیست 💜💜💜💜💜 تست ⚠️آرمی خبر فوری⚠️ رو انجام بده. مهمه نه فقط برای آرمی ها بلکه برای کیدرامرا و کیپاپر ها ( آرمی، اکسوال، آرو و...). یک رای گیری برای پادشاه آسیا ۲۰۲۱ هست فکر کنم. ممنون.🤧
رفتم اجی
عالییی بود
مرسی❣❣
عالیییییی بود فقط کن یه سوالی داشتم
فیک درسته یا فِیک
میدونم ضایس ولی نمیخواستم دچار اشتباه شم 🙂💜
فِیک . نه قشنگم چه ضایعه ای هر وقت هر چیزی خواستی بپرس لاوم❣❣❣❣❣❣😘
وایی سر اسلاید چهار و نه اشکم در اومد از خنده.😂😂🤣🤣 بینظیر بود.👌🏻😍💜 واقعا بی صبرانه منتظر پارت بعدیم.🤤 راستی چند تا پارت داره حدودا؟
مرسی لاوم دقیق نمیدونم چون اخرش بهش اضافه کردم حدس میزنم ۱۰ پارت یا ۱۱تا بشه
عالیییییییییی🤩🤩🤩
این قسمت تهیونگ غیرتی میشود😎😎🤣🤣
چرا یه حسی بهم میگه اخرش بد تموم میشه😐😐🤧🤧
حیف نمیشه بگم😂😂❤