
لطفا نظرات فراموش نشه???
سلام دوستان. شرمنده که این قسمتو دیر انتشار دادم چون قسمت قبل خیلی بازدید کننده نداشت .دوستان من تصمیم گرفتم که فصل دوم رو با حضور خیلی کم رنگ مرینت و آدرین ادامه بدم و شخصیت های اصلی این داستان رو اریک و مخصوصا برایان بکنم. از دید A.M.M: راستی بچه ها الان استیو و لایلا با هم ازدواج کردن و یه زوج شیطانی تشکیل دادن(لایلا با سند و کلی رشوه از زندان آزاد شد) چند ساله که لایلا با استیو ازدواج کرده و معلومه استیو واقعا عاشق لایلا هستش و لایلا هم عاشق استیوه و الان یه بچه دارن که اون برایان رو دوست داره( از وقتی که مرینت و آدرین و تیم از مادرید برگشتن اون از زندان آزاد شده
الان همه بچه ها تو یه مدرسه هستن(منظورم اریک و برایان و لورن و کاملیا و جولیا هستش) آها راستی داشت یادم میرفت لایلا الان دنبال انتقامه. از دید برایان(پسر تیم):امروز یه مهمونی بزرگ تو تالار شهر گرفته میشه و ما و عمه مرینت و اریک هم دعوتیم. من آماده شدم تیپ خیلی باحال هم زدم کت شلوار مشکی با یه پاپیون خیلی باحال.در هر صورت ما راه افتادین به سمت تالار شهر بعد تیم ساعت رسیدیم از دید مرینت:
ما رفتیم به تالار شهر و ماشین تیم رو دیدیم فک کنم اون از ما زودتر رسیده رفتیم تو رفتیم پیش تیم اینا نشستیم که یهو من چشمم به لایلا و استیو افتاد فک کنم اون استیو هم چون مدل بود دعوت شده. در هر صورت یکم نشستیم و آبمیوه و شیرینی خوردیم
بعد وقتی موقع رقصیدن شده بود آدرین اومد گفت افتخار میدی بانوی من من گفتم البته ، البته بعد از اینکه از دستشویی اومدم. اون موقع تیم هم نبود فک کنم اونم رفته دستشویی. رفتم ولی اونجا خیلی شلوغ بود و همه داشتن می رقصیدن بالاخره رفتم دستشویی داشتم دستامو میشستم که یهو یکی گردنمو از پشت گرفت
موقع رقصیدن شده بود آدرین اومد پیشم و گفت افتخار میدید بانوی من من گفتم بله ولی وقتی از دستشویی برگشتم. ولی انگار تیم این دور وبرا نبود فکر کنم اونم رفته دستشویی. می خواستم برم دستشویی ولی خیلی مسیر پر بود چون همه داشتن میرقصیدن. بالا خره تونستم از جمعیت رد شم بعد رفتم دستشویی وقتی داشتن دستانو می شستم یهو یکی اومد و گردنمو گرفت و گلومو فشار داد من گفتم تو کی هستی هیچی نمیگفت من داشتم به زور نفس میکشیدم که یهو گفت
مرینت تو منو خوب میشناسی😏😏😏 از صداش فهمیدم که اون لایلا هستش😨😨😨 اون می گفت میکشمت چون تو عصقمو از من گرفتی و من برای انتقام از تو مجبور شدم با یکی دیگه ازدواج کنم(منظور از عشق آدرین بود)
بعد گلومو ول کرد و یهو یه چاقو از جیبش در آورد و منم بی جون افتاده بودم رو زمین و سرفه میکردم و اون گفت میکشمت. از دید تیم:من از دستشویی اومدم بیرونکه وقتی داشتم از کنار دستشویی زنونه رد می شدم یهو یه صدایی به گوشم خورد صرگداش شبیه لایلا بود کهدمیگفت میکشمت و یه نفر داشت سرفه میکرد
نمی خواستم برم تو دستشویی زنونه ولی مجبور بودم رفتم تو و دیدم مرینت رو زمین داره سرفه میکنه و لایلا با یه چاقو بالای سرشه تا رفت چاقو رو به مرینت بزنه من نذاشتم و با لایلا درگیر شدم واقعا زوزش زیاد بود منو خوابونده بود زمین داشت چاقو بهم میخورد که من برگردوندمش و ناخواسته چاقو خورد به شکم لایلا و اونجا مثل دریاچه خون شد بعد رفتم مرینتو بلندش کردم و بردمش بیرون و اومدم نبض لایلا رو گرفتم نبضش نمیزد
داشتم نبضشو میگرفتم که یهو یه زن اومد تو چنان جیغ زد که همه اومدن دم در دستشویی و من و گرفت و استیو رفت بالا سر لایلا و گریه میکرد یه نیم ساعت وایستادیم تا ملیس اوند و دوربینا رو چک کرد و فهمید تقصیر خود لایلا بوده و با من کاری نداشت ولی وقتی رفتن پیش مرینت اینا اونا گفتن که استیو گفته انتقام میگیرم
ممنون که تا اینجا با من همرا بودید بچه ها ازین به بعد یکم داستان قراره خشن باشه به خاطر همین زیر یازده سال نخوننش. اگه بازدید از دفعه قبل بیشتر باشه قسمت بعدو زودتر میزازم . این قسمتو دیر گذاشتم چون متاسفانه قسمت قبل بازدید کننده زیادی نداشت😔😔😔لطفا نظرات فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی.قشنگ ترین داستان تستچی
جایی رو می شناسی به این جور مساعل تو داستان گیر نده چون واقعا خسته شدم هیچی نمی تونم بزارم تو داستان .
نه واقعا
خیلی عالی بود من داستان هاتو خوندم عالی 👌 ممنون میشم از تست های منم که به زودی منتشر میشه حمایت کنی 🤗🤗
چشم حتما
اگه عدم تایید خورد چه چیزه نابی توش بوده حیف عدم تایید خورد . 😅😅😅😅
😅😅😅دیگه مجبور شدم کلا نابود کنم داستانو یعنی داستانو از اول نوشتم
من دیگه دارم نفس های اخرم رو می گشم از دسته تو قسمته بعدو بزار .
شرمندتم گذاشتم عدم تایید خورد الان دو تا قسمتو با هم گذاشتم
امیر حسین جان دستت درد نکنه ولی دیگه بعدی رو بزارshe.lپارت جدید رو گذاشت ولی تو نتونستی بزاری
شرمنده گذاشتم عدم تایید خورد اینبار دو قسمتو با هم گذاشتم یعنی خلاصه دو قسمتو تو یه قسمت گذاشتم
بچه ها سلام و شرمنده داستانم عدم پذیرش خورد و باید دوباره بنویسم ولی قول میدم اینبار خیلی طولانی کنم🙏🙏🙏
امیررررررر پارت بعدی رو بزاررررررررررررررررررررررر 🤬🤬🤬🤬🤬😕😕
شرمنده بد شانسی آوردم و عدم تایید خورد واقعا معذرت میخوام امروز دوباره قسمت بعد رو طولانی تر تو سایت میزارم🙏🙏🙏
امیرحسین پارت بعدی رو کی میزاری
سلام دوستان واقعا ازتون به خاطر تاخیر معذرت میخوام ولی امروز روز سومیه که قسمت بعد رو گذاشتم شاید تستچی قبول نکنه چون تا حالا قبول ندر هر صورت میخواستم ازتون عذرخواهی کنم🙏🙏🙏