💖ماری در دنیای میراکس پارت 14💖

خب بریم کہ شروع کنیم

از زبان ماری : وقتی برگشتیم ھتل دیدیم بچہ ھا نیستن کہ فلش بک بہ وقتی لیدی باگ و کت نوار تو ھتل بودن : از زبان کت نوار : وقتی بچہ ھا رفتن من با صورت ناراحت لیدی باگ مواجہ شدم گفتم چیزی شدہ بانوی من لیدی باگ گفت کت نوار من بدترین لیدی باگ تاریخم از زبان راوی : کت نوار بہ لیدی باگ گفت بانوی من تو بہترین زیباترین و باھوش ترین لیدی جہانی لیدی باگ خندید و گفت ممنونم پیشی میگم کت حالا کہ ما ع*ا*ش*ق ھم دیگہ ایم چطورہ کشف ھویت کنیم چطورہ کت ذوق کردہ بود و گفت وای من تمام عمرم منتظر این لحظہ بودم پلگ پنجہ ھا داخل لیدی باگ گفت تیکی خال ھا خاموش ادرین گفت م مر مری مرین مرینت ت تو ل لی لیدی با باگ باگی مرینت گفت آ اد آدری آدرین تو کت ن نوا نواری و بعد از خوشحالی بال درآوردہ بودن کہ صدای پا امد و صداھہ میگفت نورو الان وقتشہ کہ تبدیل شم بہ حاکماث مرینت و ادرین کہ صدا رو شنیدہ بودن رفتن دم در و یہ ذرہ در رو باز کردن کہ دیدن گابریل آگراست دارہ با کوامی پروانہ حرف میزنہ!!!!!!!!!!! ( برا ما میراکلورا این عادیہ ) مرینت گفت پس اون حاکماث بود کہ آدرین گفت نہ امکان ندارہ باید تبدیل شیم مرینت و ادرین تبدیل مشین و میرن بہ جنگ با حاکماث و با یہ حرکت غافلگیر کنندہ از کت نوار معجزہ گر حاکماث رو گرفت ( بچہ ھا وسط ھای جنگ مایورا ھم میاد ولی چون مریض بود کت راحت معجزہ گرش رو گرفت وقتی ھویت مایورا ھم فاش شد کت نوار سریع رفت لیدی باگ ھم رفت دنبالش و اون موقع رفتن تو اتفاق ھتل خودشون )

پایان فلش بک

پایان فلش بک

از زبان ماری : کہ یہو لیدی باگ و کت نوار باھم امدن تو بعدشم لیدی باگ گفت یہووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو ما معجزہ گر پروانہ و طاووس رو گرفتیم من گفتم جدیییی لیدی باگ گفت ارہہہ من گفتم دمتون گرممممممممممممممممممممممممم پس چرا کت نوار ناراحتہ ( الکی میگہ خودش میدونہ )

کت نوار فقط یکم خستس ھمین باید استراحت کنہ بعدش کت گفت بچہ ھا تنہا خانوادہ ی من شما ھا ھستین بدون شما ھا نمیدونم چیکار کنم من گفتم کت نگران چیزی نباش ریناروژ گفت درستہ حق با لیدی میراکس ھست و بقیہ ی بچہ ھا حرف ھای امیدوار کنندہ زدن