16 اسلاید صحیح/غلط توسط: ✧v loverᬼ انتشار: 3 سال پیش 1,672 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ممنون از ناظری که برسی میکنه
دوستان لایک و کامنت یادتون نره P5
یوهو! چه حالی میده میخوام با جیمین جون برم ددر!
سریع شماره لیا رو گرفتم . خواب الوده جواب داد:
- بله؟
- چار دستو پات نله! چطوری پشه جون؟
- تویی ایو
- نه پس من عمه بزرگ وارشونم دارم از جهان باقی با شما صحبت میکنم
- مرض! نمیتونه مثل ادم حرف بزنه! خبرت چی کار داری؟
- نشد دیگه حالا که این حرفو زدی اون خبر خوبه رو بهت نمیگم!
- ا ... لوس نشو دیگه! بگو! به جون ایو موندم تو کف!
- بمون تا تمیز شی!
- بی شعور مگه اینکه نبینمت! حالا بنال ببینم چی شده که انقدر با مزه شدی؟
با اشتیاق گفتم:
- گاری جور شد عشخم!
لیا هنگ کرده ازم پرسید:
- چی؟ چی جور شد؟
- گاریه بابا گاریه!
خندید و گفت:
- دیوونه! خب حالا این گاری واسه کی هست؟
- واسه جیمین جونه خودشم اشانتیون بهم دادن!
- مرگ من راست میگی؟
- مرگ تو راست میگم!
- دمت گرم بابا! چیکار کردی مگه!
همه ماجرا رو واسش کردم فیلم سینمایی!
لیا - یعنی عاشقتما!
- تو غلط میکنی!
- بی جنبه ای دیگه ... حالا بر و گمشو منم به کوکی جونم (همون نامزدش)میگم با اون میام!
- به اون برا چی بگی گفتم که ماشین هست!
- خوب دیوونه من که نمیتونم با شما بیام!
- جیمین قبول کرده!
- نه مشکلم اون نیست!
- پس میشه بگی مشکلت چیه؟!
یکم مکث کرد بعد مثل این شلغم ابپزا گفت:
- مستر کوک حسودیش میشه
یعنی یه لحظه احساس کردم گالب به روتون معدم تهی شد!
- قطع کن تا نیومدم خفت نکردم گلابی! حالمو بهم زدی! خاک بر سر شوهر ذلیلت کنن! بر گمشو ابرو هر چی دختر بردی!
-ایو خانوم ایشاال یه روز خودتم گرفتار میشی!
- عزیز دلم من گرفتارم بشم خر نمیشم! فعال بای!
خندید و گفت:
- خواهیم دید مشنگ جونم! برو تا بعد بای.
به ساعتم خیره شدم ... تقریبا 4 بعد از ظهر بود خوب دیگه باید عملیاته تیپ و قیافه رو شروع کنم!
کنم دوباره این گوشی وامونده ی من صداش در اومد! پشه بود ..
- چیه؟
ارپیچیه ، نخودچیه ، کیشمیشیه! این چه وضع حرف زدنه؟
- همین که هست میخوای بخوای نمیخوایم باز مجبوری بخوای!
- حوصله جمع کردن نمکاتو ندارم زنگ زدم بگم من و جونگ کوکم هم میام امشب فقط مشخص کن کجا بریم!
- به جون تو نمیدونم! تو نظری نداری؟
- چرا بگم؟
- نه نگو!
- خیلی بیشعوری!
خندیدمو گفتم:
- میدونم! شوخی کردم بگو!
- بریم بام!
- منظورت پشته بامه؟ نه قربونت من نیستم!
- نه خره برج نامسانو مبگم(برج معروف سئول)
- اهان! اوکی بدم نیست منم خیلی وقته نرفتم اونجا .
- پس ما تا یه ساعت دیگه راه میوفتیم!
- زود نیست؟
- دیرم هست گلابی!
- باشه تا یه ساعت دیگه ما هم میام
- اوکی پس فعال بای عشقم.
- بای شلغم!
اومد فوش بده زودی قطع کردم!
مثل خر مونده بودم تو گل که به جیمین از الآن بگم اماده باشه یا موقع رفتن غافل گیرش کنم!
میترسیدم بجای من اون منو غافل گیر کنه دیر حاضر شه مثل دخترا! تصمیم گرفتم بهش بگم برا همینم رزو صدا کردم!(چیه نکنه انتظار داشتید خودم برم بهش بگم! عمرا! حتی یه درصدم بهش فکر نکنید!)
- بله ایو؟ کارم داری؟
- اره یه زحمتی برات دارم به جیمین ... (چه زود پسر خاله شدم!) منظورم اقا جیمینه بگو حاضر باشه یه ساعت دیگه
باید بریم!
رز لبخندی زد و گفت:
- باشه بهشون میگم!
- دمت گرم ... یعنی مرسی!
- خواهش میکنم!
خوب اینم از این! تیپم عالی شده بود! یه شلوار ورزشی سفید با یه هودی مشکی خوش تن اسپرت و یه کلاه اسپرت سفید موهای بلندمم باز گذاشتم یه کیف مشکی از این مدل کجا! با یه ارایش خوشگله دخترونه که به تیپه اسپرتم حسابی میخورد کارمو تکمیل کرد!
خب دیگه تقریبا ساعت 5 بود کارم اونقدرا طول نکشید سریع از اتاق پریدم بیرون که یه دفعه خوردم به یه سنگ عه اشتباه شد جیمین خودمونه دوتاییمون بهم خیره شدیم من تیپ اونو چک میکردم اون منو! لامصب عجب جیگری شده بود! یه پیرهن کالباسی با اون هیکل دختر کشش! با یه شلوار اسپرته پسرونه مشکی!(عکسش بالاست)
وای اینو که الآن با خودم ببرم دخترا دنبالم میکنن یه دفعه صداش پیچید تو گوشم!
- تو همیشه جلو چشاتو نگاه نمیکنی؟ نه؟!
کم نیاوردم مثل خودش گفتم:
- تو هم همیشه عادت داری همیشه مثل جن یه دفعه جلو ادم ظاهر شی!
یه دفعه اومد جلوم فاصلش خیلی باهام کم شد! بوی عطرش داشت منگم میکرد اما صدای منو هشیار کرد:
- این زبونت یه روزی کار دستت میده خانوم کوچولو! مواظبش باش!
بعد راشو کشیدو رفت! ولی من هنوز سر جام میخ بودم! چت شده ایو چرا منگی؟ نمیبینی پسره چقدر داره مسخرت میکنه! یکم به خودت بیا دختر! ده!
- سویون جون داریم میرم با من کاری نداری؟
سویون- نه عزیزم به سلامت خوش بگذره!
بعد رو به جیمین که مشغول اب خوردن بود گفت:
- جیمینا ایو رو به تو میسپرم مراقبش باش
جیمین نیشخندی زد و گفت:
- اوکی حواسم هست!
زود تر از من از خونه خارج شد. منم بعد از اون . واستادم تا ماشینو از حیاط بیرون برد! یه شورلته کامارو خوشگل
قرمز! رفتم در باز کردمو رو صندلی عقب نشستم! با تعجب برگشت و نگام کرد و گفت:
- جات خوبه؟
لبخند زدمو گفتم:
- عالیه!
یه دفعه پوزخند زدو عصبی گفت:
- پاشو بیا جلو بشین من راننده شخصیت نیستم!
- نمیخوام راحتم!
- نظرتو مهم نیست من ناراحتم! پامیشی یا پاشم!
- هیچکدوم!
- شرمنده همچین گزینه ای وجود نداره!
بعد خیلی ناگهانی از ماشین پیاده شدو درو باز کرد بازومو گرفت منو به زور تقریبا پرتمکرد رو صندلی جلو!
بعد خودشم برگشت سر جاش!
با حرص بهش نگاه کردمو گفتم:
- دفعه اخرت باشه به من دست میزنی! فهمیدی؟
نیشخندی زدو خیلی خونسرد گفت:
- سعی میکنم!
اروم گفتم:
- بی فانوس
- چی گفتی؟!
دیدم عصاب مصاب نداره واسه همین گفت:
- هیچی!
- افرین! حالا کجا میخوای بری؟
- نامسان
فکر کردم الآن که غر غر کنه! ولی هیچی نگفتو پدال گازو محکم فشار داد و تقریبا ماشینو از زمین کند!
تنها چیزی که بینمون بود صدای موزیک بود! اونم با صدای زیاد!
اهنگ diamondاز ریحانا)
Shine bright like a diamond مثه الماس بدرخش
Shine bright like a diamond مثه الماس بدرخش
Find light in the beautiful sea نور رو تو دریا ی زیبا جستوجو کن
I choose to be happy من خوشحال بودنو انتخاب کردم
You and I, you and I من و تو منو تو
We’re like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
You’re a shooting star I see تو ستاره ی در حال حرکتی من میبینم(ستاره ی دنباله دار)
A vision of ecstasy دور نمایی از سرمستی
When you hold me, I’m alive وقتی بقلم میکنی زنده می شوم
We’re like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
I knew that we’d become one right away میدونم ما هم سریعا یه یکی از اونا میشیم
Oh, right away اوه , فورا
At first sight I felt the energy of sun rays تو نگاه اول من انرژی پرتو های خورشید رو احساس کردم
I saw the life inside your eyes من زندگی رو تو چشات دیدم
So shine bright, tonight you and I درخشش روشنایی , امشب, من و تو
We’re beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
Eye to eye, so alive چشم تو چشم , سرزنده و سرحال
We’re beautiful like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
Shine bright like a diamond مثه الماس بدرخش
Shine bright like a diamond مثه الماس بدرخش
Shining bright like a diamond مثه الماس بدرخش
We’re beautiful like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
Shine bright like a diamond مثه الماس بدرخش
صدای ضبط کم شد:
- دوستت با ما نمیاد!
از هپروت اومدم بیرون و گفتم:
- نه اون با نامزدش میاد اونجا میبینمشون!
تنها سرشو تکون داد و باز صدای ضبط رفت بالا!
Palms rise to the universe درخت خرما تا کهکشان رشد می کنه
As we moonshine and molly همانند درخشش ماه و ماهی
Feel the warmth, we’ll never die گرمی رو حس کن , ما هیچ وقت نمی میریم
We’re like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
You’re a shooting star I see تو ستاره دنبال داری من می بینم
A vision of ecstasy دور نمایی از سرمستی
When you hold me, I’m alive وقتی بقلم میکنی زنده می شوم
We’re like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
At first sight I felt the energy of sun rays تو نگاه اول من انرژی پرتو های خورشید را احساس کردم
I saw the life inside your eyes من زندگی رو تو چشات دیدم
So shine bright, tonight you and I درخشش روشنایی , امشب, من و تو
We’re beautiful like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم , سرزنده و سرحال
We’re beautiful like diamonds in the sky ما به زیبایی الماسها در آسمانیم
Shine bright like a diamond مثه الماس بدرخش
زنگ گوشیش باعث شد باز صدای ضبطو پایین بیاره!
- بله
- ...
- خوبم هیونگ تو چطوری؟
- ...
- نه امروز کار داشتم نتونستم بیام ولی به تهیونگ گفتم بره اونجا!
- ...
- جون من؟ امشب؟
- ...
- اوکی هستم ۸ اونجا پیشتم!
- ...
- یه دونه ای! میخوامت!
- ...
- پس فعال بای تا های!
- ...
داشتم از کنجکاوی میمردم! یعنی امشب چه خبره! صداش منو به خودم اوورد!
- تو چقدر میخوای اونجا بمونی؟
خواستم یه دستی بزنم واسه همین گفتم!
- تا 00 اونطورا!
یه دفعه برگشت بهم نگاه کردو با تعجب گفت:
- حالت خوبه؟ تا 00 اونجا میخوای چی کار کنی؟! ... شرمنده من تو رو سر ساعت 8 میبرم خونه!
باید برم جایی
- نخیرم من ساعت 8 با تو نمیام!
خونسرد شونشو انداخت بالا و گفت:
- مگر اینکه بخوای تنها برگردی!
با اعتراض گفتم:
- اما تو قول دادی!
- ببین اگه تا همین جاهم باهات را اومدم فقط بخاطر مامانم بود! هوا برت نداره! برامم اصلا مهم نیست
که تو میخوای چیکار کنی من هشت برمیگردم میل با خودته یا میای یا خودت تنها برمیگردی!
چینی به صورتم دادم
پسره گلابی! شیطونه میگه همچین بزنمش مامانشم دیگه نشناستش!
رسیدیم دوستت قرار کجا واسته؟
با صدای ادمای عصبانی گفتم:
- نمیدونم گفت همین پایین
پوزخندی زدو گفت:
- خدارو شکر فکر کردم قرار اون بالا زیارتشون کنی! د خوب یه زنگ بزن ببین چیکارن! منم الافه خودت کردی!
اداشو در اووردم ولی این بار بجای اینکه عصبانی بشه خندید و گفت:
- تا حالا فکر میکردم من اشتباه میکنم ولی الآن فهمیدم تو واقعا کم داری!
- هه هه هه! دیشب تو دبه خیارشورا خوابیدی؟
شیطون جواب داد:
- نه دبه ترشیا!
- برات دعا میکنم پسرم!
- قبل از تو دعای من میگیره دخترم!
ای بابام هی! بیخیال بابا بذار یه زنگ بزنم به پشه تا این گلابی مخمو تیلیت نکرده!
- الو پشه کجایید؟
- پشت سرتون! آیو ماشینو برم!
- زهرمار بپر پایین کم حرف بزن!
تماسو قطع کردمو بدون اینکه به جیمین چیزی بگم از ماشین پریدم بیرون! اونم بعد از من اومد بیرون!
- سلام ایو
بغلش کردمو گفتم:
- سلام لی لی خودم
زد پشتم گفت:
- باز چرتو پرت گفتی!
رو به جونگ کوک کردم و گفتم:
- سلام جانگ کوک شی خوبید؟
لبخند زد و گفت:
- ممنون شماهم معلومه که خوبید
لبخندی زدم که
نمیدونم چی شد که این پسره ( جیمین میگم )پرید وسط و شروع کرد سلام و احوال پرسی کردن!
بچه ها هم بهش سلام کردنو از همون اول جونگ کوک باهاش گرم گرفت! همونجور داشتیم میرفتیم بالا که لیا اروم به من گفت:
- آیو خداییش چه کیسی! خاک تو سر بی مغزت کنن!
- لیا؟
- هان؟
- شات اپ پیلیز! (خفه شو لطفا!)
- بی ادب! خب خره واسه خودت میگم!
- میدونی وقتی حرف میزنی یاد چی میوفتم؟
- یاد چی؟
- یاد این مگسایی که اول صبح وقتی خوابی میپرن تو بغلت هی رو عصابت صحنه اهسته میرن!
هی ویز ویز میکنن ناراحتی عصاب میگیری!
- خیلی بیشعوری!
خندیدمو گفتم:
- نظر لطفته!
هر چی بالا تر میرفتیم هوا سرد تر میشد! من گلابی یادم رفت حداقل سیوشرتمو بپوشم!
ولی این حیفه نون (جیمین) همراه خودش یه کت اورده یود زرنگ و یه سیوشرت اسپرت پسرونه که خیلی کلفته و خوش تن بود پوشیده بود!
نامرد همچین جذابم راه میرفت که دخترای اطرافمون همش با چشم و ابرو نشونش میدادن!
پشه عزیز هم که یه پاتلو باحال تن کرده بود که مطمئنم حتی اگه بهمنم میومد این خانوم ککشم نمیگزید!
وای ننه دارم یخ میزنم!
کوک- بچه ها نظرتون چیه بریم کیمبامب بخوریم
لیا - بریم .
منم که داشتم منجمد میشدم موافقت کردم! جیمینم همینجور!
پشت یه میز چهار نفره نشستیم از اونجایی که لیا جون مثل کشه تنبون دنبال کوکی جان بودن و پشت میز کنار هم نشستن بنده و جمن شی هم مجبور شدیم کنار هم بشینیم!
چشاتون صفه دستشویی عمومی نبینه داشتم از سرما قندیل میبستم! دندونام مثل سنگ بهم میخورد!
یدفعه دیدم یه چیزه گرم روم افتاد! اخیش خدایا شورکٍت ولی وقتی دیدم اون چیزه گرم سیوشرته جیمینه
فکم اوفتاد کف رستوران! سیوشرتو از روم برداشتمو گفتم:
خب یه لحظه یه استراحتی داشته باشیم😁
استراحت😅
بازم استراحت
بگیرش نمیخوام!
با عصبانیت دوباره پرت کرد طرف خودمو گفت:
- بیخودی حرف نزن بنداز روت تا از سرما نمردی!
پایان
16 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
123 لایک
عالی خیلی قشنگهههه
مرسیییی💃
خیلی خوفهههه
ممنونم🥺💖
عالی .....عالی ......😃😃😃😃😃😃😃😃👌🏻👍🏻👍🏻
تنیکو💙👑