به فصل دو خوش اومدید
از زبان آدرین:تو میخوای مامانت بشه?)با سر تایید کرد.بهش گفتم:باشه اما مارینت فعلا چند هفته باید بره خونشون)میشد ناراحتیو تو اون چشمای قشنگش دید که دل آدمو به لرز مینداخت.گفتم:ولی برمیگرده.اگرم بخای میتونی تو این مدت که نیست ببینیش)از خوشحالی چشاش برق زد و از گردنم آویزون شد و بغلم کرد.بلدش بلندش کردم و رفتم تو اتاق مارینت.در زدم که جواب داد:بله?)رفتم تو و آدریانا رو گزاشتم زمین که به سمت مارینت حمله ور شد😅پرید رو مارینت که گرفتش.گفتم:باشو حاظر شو میخوایم بریم پارک)اونم آروم گفت:باشه)خواستم آدریانا رو ببرم تو اتاقش تا براش لباس پیدا کنم که گفت:میخوام مارینت برام لباس انتخاب کنه)مارینتم بغلش کرد و بردش تو اتاقش. از زبان مارینت:خیلی از اینکه بالاخره قراره از خونه برم بیرون خوشحال بودم.تو این مدتی که اینجا بودم اصلا بیرون نرفتم😥برای آدریانا یه لباس پیدا کردم و کمکش کردم تا بپوشه.موهاشم شونه زدم و دو گوشی بستم.(عکس لباس آدریانا)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
60 لایک
فصل اول کجاس؟
عزیزم داستانت عالیه ها ولی لباس ادرین کپی از روی داستان من بود😐
میشه لطفا یکی از ناظران عزیز تستمو فردا منتشر کنه🙏
لطف بزرگی میکنه💖
خیلی ممنون از ناظر🙁😐
پارت بعدو نوشتم و داخل بررسیه☺
ممنون
بچه ها امروز مینویسم دیگه نمیدونم کی منتشر میشه
فقط اگه میشه کمتر بهم فشار بیارید چون منم یه سری مشکلات و کارا دارم دیگه
ولی حتما امروز مینویسم
بزار ديگه
پارت بعدی؟
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار❤🙃
دستانت خیلیییی قشنگه😍
😘😘😘😘