
سلام دوستان ببخشید کمی طول کشید اینم فصل دوم 🤗
سلام کیوتا بزن بعدی لطفا😁
بعد ما گفتیم آ تو چی از جونمون میخوای😠(مثلا با عصبانیت)گفت :آروم عزیزم😌شما تو این نقاشی گیر افتادید؟بعد ما گفتیم آره برای چی میپرسی 🤨👿گفت مامان الیزابت منو از دنیای بیرون آورده منو از پیش مادرم دزدید و آورد اینجا و تنها راه بیرون آمدن هم این هست که ۳ نفر باشیم اگه میخواهید برید بیرون منم میام من میدونم چجوری از این قاب نقاشی بریم بیرون😁
از زبان هانا:از کجا میتونیم بهت اعتماد کنیم🤨 از زبان جولیکا:من الان تنها راه نجات شمام 🙄از زبان جودی:خب ما هم تنها راه نجات تو هستیم😏
جولیکا گفت:باشه به من اعتماد نکنید خود دانید!😒
۳ روز بعد:از زبان جودی: وای هانا حوصلم نابود شد🥺😭هانا گفت:منم همینطور 😔 از زبان جودی:چیکار کنیم؟🤨🥺از زبان هانا :فقط یک راه داریم باید به جولیکا اعتماد کنیم😶
جودی :وای هانا نه بابا میتونیم دوباره تلپورت کنیم🤦🏻♀️چرا یا دمون نبود وای خدا🤦🏻♀️از زبان هانا:چی میگی جودی چرا ۲ دقیقه ای یادت رفت انگار خراب شده مگه یادت نیست تنها راه اینه که بتونیم این کلمات عجیب غریب را معنی کنیم بعد کتاب مگه نخوندی🙄
جودی:دیگر راهی نیست تنها راه حل جولیکا است هانا هم گفت درسته😌🙃
۲ ساعت بعد:جولیکا آمد پیش آنها گفت هنوز نظرتان تغییر نکرده🤔هم هانا هم جودی هم زمان گفتند تغییر کرده 🥺بعد جولیکا گفت: خوبه بعد یک کیلید از جیبش در آورد و در زندان را باز کرد و گفت تا مادر خوانده الیزابت نیامده سریع بریم و از محدوده ی قصر خارج شدند🏰 پیش الیزابت:
(⭕دوستان توجه داشته باشید که فقط ۲ شخصیت جدید نداریم تو داستان طبق اخبار فقط بانوی شرارت و کریستال نیستند مثل لیتا که الان وارد داستان میشود بدانید که شخصیت های دیگه ای هم میاید⭕)پیش الیزابت:لیتا لیتا کوشی از جولیکا خبری نیست فقط نگو که گمشده 🙏از زبان لیتا: ملکه جولیکا گمشده الیزابت:چی چی نه نه چطور ممکنه نه جولیکااااااااااااااااااااااااااااااا لیتا ازت میخوام که سرنخ ها را دنبال کنی و جولیکا را برایم پیدا کن فقط سریع عزیزم چون که نمیخوام از این قاب نقاشی خارج شه😠
بای بای کیوتا🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام آجی چطوری؟
عـالـی بود آجی 👏