6 اسلاید صحیح/غلط توسط: t.6.8 انتشار: 3 سال پیش 344 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینهمه ناظر تو تستچیه سه تاشون نمیتونن پارتامو بررسی کنن زودتر منتشر شه اینقد حرص نخوریم؟:/// =||||
آنچه گذشت: خب تو پارت قبلی سوفی سرنوشت واقعی خودشو فهمید و تصمیم ب انتقام گرفت ولی.....
از زبون آنجلوس (پدر ارکا)
با ندیم ها و نگهبان ها داشتم هماهنگ میکردم تا برن و به طور نامحسوس آماندا رو بیارن.. اما خب اگه اون قبیله بویی ببرن قطعا ما نابود شده ایم و فقط امیدمون باید ب اومدن پرنسس باشه.. از اتاق ارکا صدای خنده ایدین و یه ادم دیگه میومد... صبر کن ببینم ادم؟؟؟؟ چطور جرعت کرده ادم بیاره تو قبیله خون اشاما
کفری شدم و چاقومو برداشتم و راه افتادم سمت اتاق ارکا. تو راه انجلا دستم و گرفت
_ول کن دستمو انجلا باید ب این پسرا ی درس بیاد ماندنی بدم
_آنجلوس ارامشتو حفظ کن خب حتما دلیلی داره دیگه (عامو نری بالا بزنی سوفیو بپوکونی طرفدارا منو قیمه قیمه میکنن:])
ی نفس عمیق کشیدم و سعی کردم اروم باشم. البته ب روش خودم😈
رفتم پایین و از تو اشپزخونه خون خوردم و ی ذرشم دور دهنم پاچوندم. چشامم قرمز کردم و خمار راه افتادم بالا.
محکم در اتاقو شوت کردم ک باز شد و اون ادمیزاد با دیدن من خشکش زد.. سمتش حمله ور شدم ک ی جیغ گوشخراشی کشید ک از کارم پشیمون شدم و گوشمو گرفتم. حالا هی اون جیغ میکشید منم اعصابم بدتر خطخطی میشد انگار سوهان روح بود
دیگه طاقت نیوردم و با ورد سکوت دهنشو بستم
حالا دیگه عین ماهی دهنش باز و بسته میشد اما نمیتونست حرفی بزنه (انجلوس هوووو اگه منم بودم ی سمندون این شکلی میدیدم سکته میزدم چرا اینکارو کردی بیچول:/)
از زبون ارکا
داشتیم ب ایدین میخندیدیم ک ی دفعه در باشدت باز شد و پدر تو در نمایان شد. ی نگاه ب سوفی کردم ک دیدم ارامش قبل طوفان داره و الاناست ک اسمون گوشاشو بگیره. ب ایدین علامت دادم ک سفت گوشاشو بگیره و تو دلم شمردم
_۱.... ۲.... ۳
و جیغ گوش خراش سوفی شروع شد. منو ایدین ک فقط گوشامونو سف چسبیده بودیم و چشامونو بسته بودیم. ی دفعه حس کردم ک دیگه صدای جیغای سوفی نمیاد و انگار ساکت شده
چشامو باز کردم و دیدم ک عین ماهی دا ره لب میزنه ولی خب صداش نمیاد. اوپس انگاری پدر جوش اورد و ورد سکوت خوند
از گلوی سوفی گرفت و گشون کشون بردتش از اتاق بیرون
سوفیو داشتم میدیدم ک عین ابر بهار بی صدا اشک میریخت
طاقت نیوردم و رفتم سمت پدر
_پدررررر ولش کنین گناه داره، داره خفه میشه
پدر ی نگاه غضبناک بهم کرد و گفت
_با جنابعالی و ایدین هم حسابی کار دارم. از کی تاحالا بدون اجازه من ادمیزاد میارین تو قصر؟؟
دست تو موهام کردم و گفتم
_اون... اون پرنسسه
وقتی اینو گفتم پدر ازحرکت ایستاد و تعجب کرده برگشت بهم نگاه کرد
ب سوفی و بعد ب من اشاره کرد و گفت
_یه بار دیگه بگو چی گفتی؟
_گفتم ک ایشون پرنسسه، پرنسس سوفی.دختر خاندان تَکبون
دست پدر شل شد و سوفی بیهوش شده افتاد زمین. اییی بمیرم برااااش اینقد گریه کرد و نفس کم اورد ک بیهوش شد
دویدم سمت سوفی و بغلش کردم و روانه اتاق شدم
وقتی ب در اتاق نزدیک شدم صدای پدرو شنیدم ک اروم ب یکی از نگهبان ها گفت
_برو بهشون بگو پرنسس پیدا شده و امشب میاریم براشون
رفتم تو اتاق و در رو بستم. نخیذ اینجوری فایده نداره اگه از این بیشتر بمونیم قطعا سوفی از دست میره
امم اما خب برای فرار قطعا لباس سوفی بوشو میده و گرگینه ها بیرون کمین کردن تا بگیرنش پس مجبورم لباسشو عوض کنم
از در مخفی پشت اتاقم رفتم سمت اتاق اماندا و ی دست لباس برداشتم و رفتم اتاق خودم. ی نفس عمیق کشیدم و گفتم
_ببین ارکا تو مجبوری اصلا هم نباید هیز بازی در بیاری و فقط زود چشم بسته لباسشو از تنش در بیا و عوض کن
چشامو بستم و لباسشو از تنش در اوردم و مشغول تعویضش شدم. لحظه اخر ک دستم ب بدن گرمش خورد ی حس عجیبی اومد سراغم ک خب چون وقت قبلی نداشت راهش ندادم و سریع لباسشو پوشوندم تنش(دیشب تو عسل خوابیدی؟:/_ارههه از کجا فهمیدی؟:_=|....)
شنل خودمم پوشیدم و از طریق در مخفی رفتم تو جنگل.ـخداروشکر هرکدوم از در مخفیام ب همه جا راه داره و خانواده نمیدونن (ازینا واسه اتاق منم میسازی؟:|)
شروع ب دویدن شدم و در کسری از ثانیه رفتم سراغ کلبه وسط جنگل. خداروشکر یکی از قدرتامون سرعتمون بود:]
احساس کردم سوفیدداره بیدار میشه واسه همین سریع گذاشتمش رو مبل و خودم رفتم تو اشپزخونه تا حداقل واسه این ی چی بیارم بخوره این ک خون اشام نی تحمل کنه
از زبون سوفی
چشامو باز کردم و گلومو ماساژ دادم. اوففف مرتیکه سه نقطه انگار فیجت دستش بود هی فشار میداد ع...(خواهرم ارام باش ب موقعیتت دقت کن فرزندم=])
صب کن ببینم من چرا این لباسا تنمه. تا جایی ک یادمه شلوار ابی یخی و تونیک سفید تنم بود اما خب الان یه بولیز شلوار سیاه تنمه با ی شنل. ص... صب کن ببینم نکنه ا... ارکا لباسمو عوص کرده واسه فرار؟ خودش میگفت باید فرار کنیم. مرتیکه شیش نقطهههه هیییز با چ جرعتییییییییی اینکارو کرد. ی. گلدون رو میز بود. همونو برداشتم و اروم اروم پاورچین رفتم پشت سر ارکا ک خب تو اشپزخونه بود و داشت سرخوش غذا درست میکرد.
تو دلم گفتم شب بخیر پیشی کوچولو
و زاارت گلدونو کوفوندم تو مخ ارکا. افتاد زمین ولی خب خداروشکر گلدونه اهنی بود و تو سرش نشکست (عجقم مغزشو کوبیده کدی الان با اون سنگینیش بعد میگی خداروشکر نشکست؟ ودهل بیب=|)
کشون کشون بردمش سمت مبل و گذاشتش رو مبل ب صورت خوابیده.و شروع ب بستن دست و پاش کردم ک البته هیچ گ*هی واسه بستن نبود:/بیخیال بستن شدم و دویدم تا فرار کنم تا گیر کس دیگه ای نیوفتادم
از خونه دویدم بیرون و دیدم وسط ی جنگی بزرگم
_شت:]💔
شروع ب دویدن کردم. نیم ساعت بود داشتم میدوییدم ک خب خسته شدم و از حرکت وایسادم
_اوفففف اینجا ماشالله اینقددد درخت و بوته و پشم داره ک بغیر از اینا هیچ معلوم نی. و خب خداروشکر قشنگ کلبه هم محو شده و شب هم شده قشنگ باید محو شم تو افق به به؛'} 💔
احساس کردم ی چند نفر دارن نگام میکنن و دارن بهم نزدیک میشن.بیشتر تو خودم رفتم و ی گوشه قایم شدم ک ی دفعه ی دستمال جلودهنم قرار گرفت و قبل اینکه کاری کنم بیهوش شدم
(گاوت زایید اونم هشتصد قلو سوفی بای بای ما رفتیم:) )
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عشقم ت ک پرت رِ زید میزاشتی 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐پ پرت 6 چر نمیادش 😐😐😐😐😭😭😭
گوشیم خراب شده بود تازه امروز درست شد بخشنی
الان مینویسم
t.6.8
موزیک گوش میکنم!
| 2 روز پیش
عع نفرمایید هنو ب جا منحرفی نرسیدیم بعله😊😜
خاش عجقم:) ♡
عافرین عافرین منحرفش کن زیادددددد چن مح عاشق منحرفیم همیشع دنبال داستانای منحرفم و ت انتخاب داستان خیل سختگیرم ت تستچی فق دوتا داستانو دنبال مکنم یک داستان ت و شایلان همین چن منحرفن 🙂🙂😂😂😂😂😂😂😂
اوووو پس یادم باشه خیلییی زیاااد شیطونی بزارم😂😂
negi joon
موزیک گوش میکنم!
| 2 روز پیش
من عاشق خودت و سوفیم بابا دمت گرم دهن من باز موند یعنی به کل باید بهت مدال بدن
عهم عهم سوفی مالع منع نویسندع هم مال منع ارکا هم مال منع 😐😐با اینکع زن دارم ول اینارم موخوام 😐اگع ددیم بفهمع منو میتشع 🙂
😐😂
عالیس بید عالیس 😂😂😂😂😂😂😂😂😂بایاش کن 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣هتکم پتک شد😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣بگم خدا چیکارت نکنع دارم میمیرک هرکیو میبینم جملعی ارکارو بش میگم هتکو پتک میکنم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣عععرررر🤣🤣🤣🤣🤣🤣وای وای پرت بعدیو زید بزر😂😂😂😂😂
😂😂😂😂
باهش الان میزارم
سلام بر داعاش گلم 😂😂😂یعععننییی جججعععرررر فوققق جععررررر🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خخخخخخخخدددددددااااااااجججررررممممم بببدددعععععع 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣اااارررکککااا لباس سوفیو عوضید🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣واااییی دارم سکتع میکنممممم 🤣🤣🤣🤣وقت گفت باید لباسشو عوض کنم چ فکرا کع نکردم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
بچم هیز ک نی😂😂😂
تو فوقالعاده ای
بشر چه جوری این همه منحرفی؟
♡♡♡♡♡عالی مث همیشه 💐
عع نفرمایید هنو ب جا منحرفی نرسیدیم بعله😊😜
خاش عجقم:) ♡
پارت اول داستانم منتشر شد😍😍
بش سر بزنین
من عاشق خودت و سوفیم بابا دمت گرم دهن من باز موند یعنی به کل باید بهت مدال بدن
قوربانت😹♥
خیلی جالب بود فقط یه چیزی نه دوتا چیز اول اینکه چطوری اینقدر تند می نویسی مگه چند سالته دوم اینکه چطوری اینقدر مثله خودم منحرفی
عاشقتم 🤣🤣😃😃😃
من کلا وقتی بیکار میشم تایم میگیرم تا ببینم چقد میتونم تند بنویسم از وقتی کرونا اومده
دیگه اخرین بار ی متن ی صفحه ایو در عرض ۱:۴ ثانیه نوشتم😁
و دومی هم اینکه بل بله من منحرف میشم بدجور یعنی تا دوتا چک نخورم ب حالت عادیم برنمیگردم😹😹
وای خدا 😳😳😳🤯🤯🤯چقدر سریع می نویسی
ولی ب نظر خودم سریع نیستم زیاد😐💔