
داستان دلربای من 😉😁♥

بلند که شدم توی اتاق بیمارستان بودم اصلا حوصله ندارم صورتم میسوزه نمیتونستم جایی رو نگاه کنم بلندشدم تا اطرافم رو ببینم اوووو چیی شما؟؟؟!!!! چرا اینجا هستین آقای جانگ! آقای جانگ کنار تختم روی مبل خوابش برده بود و وقتی بلند شد جوری رفتار کرد که اصلا من رو ندیده و باهام صحبت نکرد ولی وقتی چشم هاش باز بودن قرمزی چشماش از گوجه هم بیشتر بود این رو که دیدم خندم گرفت و بلند گفتم هیونگ گوجه ای کجا میری؟! بدون لبخند و خیلی جدی گفت معذرت میخوام خانم هو و با عجله رفت بیرون لبخندم خشک شد از روی لبام بلند شدم و به سمت بیرون دوییدم و دنبال یه آیینه میگشتم که صورتمو ببینم

با عجله میدوییدم که متوجه شدم همه وقتی من رو میبینن اخم میکنن ناراحت میشن و گریه میکنن و خیلی هاهم باتعجب زل میزدن به صورتم چرا این جوری به من نگاه میکنید به آیینه که رسیدم آیینه محو شد و همه جا هم یک آن تاریک شد زیر پاهام خالی شد و افتادم توی یک دنیای دیگه که خیلی قشنگ بود و همه جا پر از گل بود آااااا خانم هو شما اینجا هستین چی فرشته نجات شما چرا اینجایید نکنه من مردم؟ نه بابا من اومدم یک مسئله مهم رو به شما بگم و برم چه مسئله ای!! نزدیک تر شد و به صورتم نگاه کرد و گفت برای یک خانم یه همچین زخم بزرگی اصلا خوب نیست مبخوایید صورتتون رو درمان کنم؟ گفتم مگه صورتم چی شده؟! :-( یک آن همه جا تاریک شد

و بعد از چند ثانیه همه جا پر از آیینه شد به صورتم که نگاه کردم بغض کردم و داد زدم چه بلایی سرصورتم اومده؟! آیینه ها محو شدن و اون فرشته توی باغ گلی زاهر شد که تمام گل هاش پژمرده بودن بغضم رو غورت دادمو آروم گفتم میشه من رو درمان کنی گفت چی گفتید خانم هو گفتم میشه من رو درمان کنید؟! گفت بله اما یه شرطی داره گفتم چه شرطی؟؟ شرط من اینه که آقای مین رو جلوی همه زایع کنید چییی من چیکار کنم! زایع کنید آقای مین رو نه آقای محترم من یه همچین کاری نمیکنم بعدم دوییدم و رفتم اومد زاهرشد جلوی صورتم و دستش رو به طرف صورتم آورد جیغ زدم و گفتم نههه همه چیز باجیغم به حالت آدی برگشت توی آینه که خودم رو نگاه کردم زخم رو دیدم و ساکت به سمت اتاق رفتم صورتم رو از همه پنهان میکردم و سریع راه میرفتم تا کسی من رو نیینه

سرم پایین همه داشتن در مورد صورتم و جیغی که زدم حرف میزدن با کله رفتم خوردم به یکی بدون نگاه بهش گفتم ببخشید و سریع تر دوییدم با صدای بغض دار گفت من باید بگم معذرت میخوام خانم هو و با برگردوندن سرم به طرف صدای آقای جانگ گریه کردنش شروع شد و گفت من ۳ساله که رانندگی نکردم چون خواب تصادف با شمارو دیده بودم و امروز به خاطر این که شمارو تا شرکت برسونم رانندگی کردم و نمیدونستم که با کی تصادف کردم توی خواب صورت شما واضح نبود من معذرت میخوام که صورت زیباتون رو خراب کردم من واقعا خیلی بی ملاحظه ام نه آقای جانگ تقصیر شما نیست تقصیر اون آقا بود که من رو پرت کرد چیییی کدوم آقا!!؟ شما به ماشین خوردین و پرت شدین روی زمین من خیلی ترسیدم که آسیب بیشتری ندیده باشین چون من توی خواب بااون کسی که تصادف کردم مرد و من واقعا نمیدونستم که چیکار کنم اماا شما اون آقارو ندیدین!؟ نه من کسی رو ندیدم مگه شما کسی رو دیدین؟ نه بهتره برم پیش دکتر منم با شما میام دستمال سرم رو بستم مثل ماسک روی صورتم و رفتم پیش دکتر سلام آقای دکتر من باید چیکار کنم

اینم پارت سوم که قولش رو داده بودم 😃💜 آرمی ها نظرتون 😉 چطور بود داستانم؟ 😁🙃 بنظرتون فرشته نگهبان داستان کیه؟ 😢♥😏

بچه ها چالش هم داریم نتیجه رو ببینید 😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام سلام 💙
کیوتی دلت میخوای آیدل بشی ؟ 💓
بیا به کمپانی من برای کارآموزی فقط باید یه فرم پر کنی و باید ۲ تا تکلیف انجام بدی و دبیو میکنی 💞💕
امیلی مدیر کمپانی LST
ببینمتو کی هستی