
سلام دوستان اینم داستان لحظه عاشقی که خیلی درخواست شده بود ? فقط دوستان میخوام یه عذر خواهی کنم چون که دیر گذاشتم اما خب این ایدشو تازه کامل کردن یعنی اگر اون موقع که خبر دادم میخوام این داستانو بذارم ، پارت اولشو میذاشتم اصلا نمیتونستم ادامش بدم چون واقعا فقط یه فکر بود و هنوز کاملا داستان نبود ، امیدوارم خوشتون بیاد ??
خب اول از همه که تو پدرت کره ایه و خودت تو آمریکا به دنیا اومدی و بزرگ شدی ، اسمت کارا لی هست و با ۶ تا از دوستات یک ساله که اومدین کره و تو یه دانشگاه درس میخونین همتون هم یه کار پاره وقت دارین و باهم شریکی یه خونه اجاره کردین ، تو قدت ۱۷۱ عه و ۲۰ سالته ، موهات بلونده و تا کمرته و چشمات خیلی درشته و آبی بلوریه و موژه هاتم خیلی پرپشت و خوشگله ، برعکس چشمات بینی و دندونات خیلی فینگیلیه ? یعنی کلا شبیه پرنسسایی ? اسم دوستات لاریسا ، جنی ، ایزابلا ، کِیت ، سامانتا و استفانیه و همتون هم آرمی هستین ? از زبون بی تی اس تو شهربازی : تهیونگ : میگم من شنیدم یه فیلم جدید اومده ، ماعم که تقریبا همه ی دستگاه های شهر بازی رو سوار شدیم ، بریم سینما ؟ ? کوک : من که کاملا موافقم ? جیهوپ : منم همینطور? آر ام : خب پس بریم ? شوگا : پس زود باشین بریم که سریع برگردیم من یه ساعت دیگه قول دادم یه جایی باشم . جین : به کی ؟ کجا ؟?? شوگا : به خودم و تختم ? جین : یه جوری گفتی انگار میخوای بری کجا ? کوک : دیگه بریم ? جیمین : میگم پس شما برین بلیط بگیرین منم میرم خوراکی بخرم ??
تو : میگم دخترا فیلم یه ربع دیگه شروع میشه بهتره بریم سمت سالن . جنی : پس خوراکی چی ؟ تو : اونش با من ، سریع میرم میخرم میام ، از همه چیم میخرم هرکی هرچی خواست بخوره? . از لاریسا بلیطتو میگیری و میری سمت دکه ی خوراکی فروشی ( نکته : همه ی بلیط ها دست لاریسا بود ) میری سمت دکه ، وقتی میرسی به پسر داره خرید میکنه که کلاه گذاشته و ماسک زده ( جیمین ) میری اونجا وایمیستی و یه مرد دیگه میاد میگه : بفرمایین چی میخواستین ؟ تو : سلام ببخشید لطفا ۲ تا پاپکورن بدین با ۷ تا آبمیوه ، ۳ تا هم چیپس بدین با ۳ تا اسنک پنیری و ۷ تا بطری آب. جیمین :و ۷ تا آب . ( باهم گفتن )مشکل اینجاست که اون دوتا مرد رفته بودن خوراکیا رو بیارن چون اونایی که جیمین میخواست هم زیاد بود و یه نفر دیگه از اون پشت داشت میشنید که اون فقط هفت تا آبو شنید و جون باهم گفته بودین فکر باهم اومدین خرید کنین و کلا فقط ۷ تا آب آورد نه ۱۴ تا ?
وقتی آب هارو آورد جفتتون میخواستین کیسه رو بردارین . تو : ببخشید اینا مال منه ? جیمین : ولی من ۷ تا آب خواستم? تو : ولی خب منم خواستم ? جفتتون باهم : آقا ? اون آقاعه : ببنین من فقط شنیدم گفتین هفت تا آب ، ولی خب باشه الان هفت تا دیگه میارم . تو کیسرو میگیر دستت و منتظر وایمیستی . آقاعه برای جیمین ( نکته : الان راوی داره تعریف میکنه و از اون جایی که راویه میدونه اون پسره جیمینه ) ۷ تا بطری آب میاره ، خلاصه خریدهای جفتتونو میارن و پولشو پرداخت میکنین و هرکی میره سمتی که خودش میخواد. جیمین : میگم این دختره که اونجا دیدم چقد قیافش خوشگل بود?? فکر کنم خارجی بودا? ولی آخه خیلی روون کره ای حرف میزد ? ولش کن . میرسه به اعضا و باهم میرن میشینن رو صندلی ها . تو : میگم پسره یکم آشنا بودا هم چشاش هم صداش مخصوصا ? ولش کن بابا . میرسی به سالن و میری پیش دوستات و رو صندلی میشینی . فیلم داره شروع میشه و همه دارین خوراکی هارو از تو کیسه برمیدارین که باز کنین بخورین . سامانتا ( آروم میگه ، چون سینماعه) : میگم کارا مگه تو نمیدونی من به پسته حساسیت دارم ؟ تو : چرا معلومه که میدونم حتی یادمه یه بار اشتباهی پسته خوردی مجبور شدی سرم بزنی . سامانتا : پس چرا شکلات پسته ای خریدی ؟ تو : چی ؟
در همون زمان بی تی اس : اعضا دارن خوراکی هارو برمیدارن : جین : جیمین تو جرا آبمیوه خریدی ؟ ما که آبمیوه نمیخوریم ، تازه آبمیوه چی ، هلو ؟? جیمین : منکه آبمیوه نخریدم ? جین : پس اینا چیه ؟ ? جیمین : وایسین ، احیانا ۲ تا پاپکورنو و ۳ تا چیپسم هست ؟ . اعضا سر تکون میدن . جیمین : آهان حالا فهمیدم ، اینا مال اون دخترس?♂️ تهیونگ : کدوم دختره ؟ ? جیمین : وقتی رفته بودم اونجا که خوراکی بخرم بعد از من یه دختره اومد خرید کرد فکر کنم اینا مال اونه ?♂️ کوک : خب الان ما چیکار کنیم ؟ . آر ام : میگم حالا میبریمشون خونه بعدا ببینیم چیکار کنیم ?♂️ در همون زمان : استفانی : آره سامانتا راست میگه تازه چیپس گوجه ای هم هست ما که چیپس گوجه ای نمیخوریم ساده میخوریم ? تو : اووووو الان فهمیدم اینا مال اون پسرس ?♀️ وقتی رفته بودم خرید کنم اونم اونجا بود، خب یعنی اگه من مال اونو برداشتم ، اونم خریدای منو برداشته ? . کیت : خب الان ما چیکار کنیم ? ایزابلا : میگم بچه ها حالا چیزی نشده که فوقش میبریم خونه هرکدومو شد میخوریم هر کدومم نشد میندازیم دور ?
فیلم تموم میشه و همه دارن برمیگردن خونه هاشون . (خونه ی بی تی اس و تو دوستات دقیقا مسیرشون برعکسه ، مثلا بی تی اس باید توی مسیر خونه ی تو به سمت مخالف راه بره یعنی خونش سمت محلف راه شماس ) فیلم که تموم شد تصمیم گرفتی تا خونه باهم قدم بزنین، توی راه هفت تا پسرو میبینی که دارن جهت مخالف شما راه میرن . در ذهن تو : وایسا ..... چرا قیافه اون پسره انقد آشناس نکنه اون ... . در همون زمان ذهن جیمین : چرا من احساس میکنم اون دختره آشناس ..... وایسا اون ....... . هر دوتون باهم میگین وایسین و بقیه خیلی تعجب میکنن. میگی : آمم احیانا تو همون پسره نیستی ؟ من اشتباهی خریدای تورو برداشته بودم . اون : آره منم مال تورو برداشته بودم? خوب شد همو دیدیم . خریدارو جا به جا میکنید و دارید راه خودتونو میرید که .............
که یه نور سیاه دورتونو احاطه میکنه ... استفانی : این چیه ؟!! سعی میکنین به طرف مخالف بدویین ولی میبینین اون پسرا هم دارن میان سمت شما . جیهوپ : این چیه ؟ کوک : الان وقت این حرفا نیست . و میدوعه سمت مخالف که سمت شما باشه بقیه هم دنبالش میان که میرسین به یه جا و دیگه نمیشه دویید . حالا اون نور کاملا دورتون رو گرفته و بعدش ، همه جا تاریک میشه و تو از هوش میری............. بعد از ۲ ساعت : تو : چشماتو باز میکنی : این......اینجا کجاس ؟ من کجام بقیه کوشن ؟ . وقتی دور و ورتو نگاه میکنی و میبینی دست و پای تو و دوستات و اون پسرارو بستن . میگی : اینجا کجاست ؟ چه بلایی سر ما اومده ؟ وایسا ......او....اونا .......بی..تی اسن ؟؟؟!!!!!!??? و....ولی ...چطوری ؟ یعنی چی اونا تمام مدت بی تی اس بودن ؟ ? ( نکته : ماسکا دیگه رو صورت اعضا نیست ) جیمین هم چشماشو باز میکنه : تو میگی : بیدار شدی؟ حالت خوبه ؟ چرا نگفتی جیمینی ؟ جاییت درد میکنه ؟ . جیمین : من جیمینم ؟ ( هنوز گیجه ) ( یهو چشماشو کامل باز میکنه ) وایسا ، من جیمینم ؟ ولی تو از کجا ..... وایسا ... اینجا کجاست ؟!!!? تو : خسته نباشی تازه فهمیدی کجاییم ? . جیمین : کجاییم ؟? تو : خو عقل کل منم یه ساعته دارم همینو میگم ? . که نامجون هم چشماشو باز میکنه : چه اتفاقی افتاده ? ( طبیعتا هنوز گیجه ) میگه : جیمین ؟ تو ؟ این دخترا ؟ ما کجاییم ؟ ( تو منظورش با توعه) تو : خب تو که آی کیوت ۱۴۸ عه میشه بگی ما کجاییم ؟ ?
چشماتو باز میکنی و میبینی دست و پای همتونو بستن و توی یه انبار حالتی هستین . تو : اینجا چه خبره ، ما کجاییم ؟ وایسا ...... اونا .... اونا بی تی اسن ؟؟؟؟؟!!!!! یعنی از همون اول بی تی اس بودن ؟؟؟؟؟!!!!!! ( نکته : ماسکاشون دیگه رو صورتشون نیست ) جیمین هم کم کم چشاشو باز میکنه : تو : جیمین بیدار شدی ؟ حالت خوبه ؟ صدمه ندیدی ؟ جیمین : خوبم ولی ماسکامون کجاست ؟ اینجا کجاست ؟ . میبینی کم کم همه دارن بیدار میشن . نامجون اول چشماشو باز میکنه : تو : نامجون خوبی صدمه ندیدی ؟ جیمین : خوبی هیونگ ؟ نامجون : من خوبم ولی ما کجاییم ؟ تو : ماهم دوساعته تو این سوال موندیم لااقل تویی که آی کیوت ۱۴۸ عه بگو کجاییم ? نامجون : آی کیو ۱۴۸ که هیچی ، اگه آی کیوم ۱۰۰۰ هم بود نمیتونستم بگم کجاییم . حالا دیگه همه بیدارن و هی دارن حرف میزنن و کلی گیج شدن در همون حین در با شدت باز میشه ...........
وقتی چشماتو باز میکنی میبینی دست و پای همتونو بستن و همه بیهوشن . میگی : من کجام ؟ اینجا کجاست ؟ ما چرا اینجاییم ؟ وایسا ........ اون..... اونا ... بی تی اسن ؟؟؟؟؟!!!!!!??? یعنی از اول اونا بی تی اس بودن ؟! ( نکته : ماسکاشون دیگه رو صورتشون نیست ) . جیمین کم کم بیدار میشه . تو میگی : به هوش اومدی ؟ حالت خوبه ؟ جاییت صدمه دیده ؟ . جیمین : حالم خوبه ولی اینجا کجاست ؟ تو : خب آی کیو منم سه ساعته دارم به همین فکر میکنم ? جیمین : ? نامجون هم کم کم بیدار میشه . تو : حالت خوبه ؟ جیمن : خوبی هیونگ ؟ نامجون : خوبم ولی اینجا کجاست ؟ ما چرا اینجاییم ؟ ? تو : والا ما هم خیلی وقته درگیر همینیم ، توکه آی کیوت ۱۴۸ عه بگو ما کجاییم ? نامجون : والا آی کیو ۱۴۸ که هیچی ، اگه آی کیوم ۱۰۰۰ هم بود نمیتونستم بگم ما کجاییم ?? . کم کم دیگه همه به هوش اومدن . لاریسا : اهه اگه فقط یه تیزی اینجا بودا ، راحت دستامو باز میکردم بعد میرفتم . کیت : صبر کن حدس بزنم میخواستی بگی ، بعد میرفتی و با استفاده از هزار روش سامورایی شکمشونو پاره میکردی بعد دل و رودشونو و میریختی بیرون و بین همسایه ها پخش میکردی ، بعد کل خونشونو جمع میکردی و میدادی به خفاشا ، بعدشم پوست بی خون و اعضای بدنشونو تیکه تیکه میکردی و مینداحتی تو صحرا که لاش خورا بخورن ، درسته ؟? لاریسا : باهوش فقط خودت بقیه اداتو در میارن ? تهیونگ : ای بابا خب الان که هیچ تیزی ای اینجا نیست ، حالا باید چیکار کنیم ؟? کوک : به نظرم فقط بشینیم اینجا و بهش به چشم یه ماجراجویی نگاه کنیم ?♂️ جین : ? نامجون : ? تهیونگ : ? شوگا : ? جیهوپ : ? جیمین : ???? لاریسا : ? کیت : ? جنی : ? سامانتا : ? ایزابلا :? استفانی : ?? تو : ????
همینطوری نشستین که یهو چند تا مرد سیاه پوش و قوی هیکل میان تو و همتونو به زور میبرن به یه جایی و طوری میندازنتون که به حالت التماس رو زانوتون بشینید . جلوتون یه سکوی بلند با یه صندلی بلنده که یه آدم با کلی ریش و سبیل مشکی نشسته اونجا ، میگه : ها ها ها ها ها ( خنده شیطانی ?) پس بالاخره به هم رسیدیم ، شما فکر کردین میتونین منو گول بزنین و فرار کنین ؟? حالا چنان بلایی سرتون میارم که هفت جدتون از کارتون درس بگیرن . بع آدماش اشاره میکنه و برای هر کدومتون یه نفر با شمشیر میاد و بالا سرتون وای میستن و طبراشونو به سمت گردناتون بالا میگیرن? بیشتر دخترا دارن گریه میکنن و وضع خیلی بده ??? . اون مرده میگه : غزل خداحافظیتونو بخونین ?? . و یهو اون آدما طبرشونو میارن پایین ..................
خب دوستان پارت اول تموم شد امیدوارم تا الان خوشتون اومده باشه و اینکه لحظه های عاشقانش قراره از پارت بعد شروع بشه بالاخره تو داستانای عاشقانه که از اون اول عاشقانه نیست ??♀️ حتما حتما حتما کامنت بذارید و نظرتونو بگین ، خیلی دوستون دارم ❤ بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا پارت اخر رو نمیزاری خیلی وقته منتظرم
عالی بود💜💜💜💜💜💜
عالی
خوبه اکشن دوست دارم البته اگه اکشن باشه
میگم مطمئنی با فیلم ترسناک اشتباه نگرفتی بخدا موزیک ویدئو اگوست دی دو شوگا از اسلحه استفاده کرد بعد طبری😐💔😂😂ولی خداییی عالی بود
اره 👌👌👌👌👌👌👌 o(^-^o)(o^-^)o ԅ(¯﹃¯ԅ)
انقدر این سه چهار روزه تست داستانی خوندم درباره ی بی تی اس همشو باهم قاطی کردم😂 ولی درکل خیلی عالیییییی بود😍 راستی منم یه داستان درباره جین نوشتم روزای اخر بررسیشه اگه جین لاوری یا خواستی بخونیش وقتی بررسیش تموم شد بهت خبر میدم بخونش😉😘راستی من طرفدار پر و پا قرص داستاناتم
پارت اولش قشنگ بود
البته اگر مثل الهه طبیعت فاتحه پارت دوم رو نخونی 😐💔
بعدیش رو بزاررررر
خیلی خفن بود زود بزار
خب دوستان من همین الان متوجه شدم چه گندی زدم و خودمم نمیدونم چطوری اون طوری شده ؟? من واقعا درک نیمکنممم خدایا چرا ۳ بار یه شکل شد ؟؟؟؟? خب ببینین من هنوزم نمیدونم چی بگم ولی ، فقط میتونم بگم من چند بار مینوشتم و میرفت روی یه صفحه که مینوشت page expied یا یه همچین چیزی و به همین خاطر من دوباره مینوشتم و حالا اونایی که اصن ثبت نشده بود ثبت شده و اینطوری شده ؟؟؟؟؟!!!! ?
دلم میخواد الان خودمو بکشم ?♀️ حب آخه من الان اینو چیکارش کنم من اصن
ااههههههههه?
خب ، منننن ، من الان باید دقیقا چیکار کنم ؟ ?
خب دوستان میخوام یه توضیحی بدم اونجایی که سه بار تو داستان یه شکل نوشتم جزء داستان نبود و نمیدونم چطوری اونطوری شده بود ولی حالا جزء داستانه یه فکرایی کردم که اون تیکه رو ربط بدم به داستان لطفا منتظر پارت بعدی باشین💜