من آمدم با پارت دوم داستان دلربایم ♥😃💖🌻
بردنم بیمارستان
همه نگران بالا سرم بودن
بهوش که اومدم دیدم چهار تا کله بالا سرمه
با داد و فریاد گفتم شما کی هستین؟؟؟
یک صدا با هم گفتن فراموشی گرفته؟!!!!
و همه با هم زدن توی پیشونیشون
خندیدمو گفتم حتما فرشته های آسمانی هستین
من جووونم کلیییی آرزو دارم
من باید یه عکاس حرفه ای بشم برید
من میخوام برم
جای من اینحا نیست
اونا که فهمیده بودن من قاطی کردم رفتن بیرون و گفتن به دکتر وضعش خیلی خرابه
دکتر اومد داخل و گفت من حالم از اوناهم بهتره و فقط فشارم افتاده
خندید و گفت توی تخت آیسیو نباش فقط جا اشغال کردی
بلند شو دختر جان
خودمو زدم به خواب
همه که رفتن بیرون
لباس هام رو پوشیدمو
قایمکی فرار کردم
توی سالن بیمارستان
انگار دزد گرفته داد زد گفت وایسا
دوییدم
وایسااااااا کجا میری؟!!
خردم زمین
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالییی
سلام داستان شما خیلی خیلی عالی هست ❤ لطفا همینطور ادامه بده منتظر پارت های بعد هستم