
بچه ها یه بار نوشتمش ولی دستم خورد حذف شد💔
بالا👆 قطار رسید ماام پیاده شدیم سوار قایق شدیم و رفتیم هاگوارتز اونجا خیلی بزرگ و قشنگ بود اون پسره دراکو مالفوی به هری درخواست قدوستی داد و هری رد کرد با اینکه حقش بود ولی گنا داشت منکه دلم براش سوخت بعد مکگوناگال اومد و گروه هارو توضی داد تو سرسرا هانا کلاین:هافلپاف هری پاتر:گریفندور هرماینی گرنجر:گریفندور دراکو مالفوی:اسلیترین فایا بایرز:اسلیترین ارلین پارکر:هافلپاف الکس ویلر:ریونکلاو رونا اندرسون:هافلپاف
از گروهم راضی بودم رفتم پیش هافپافی ها جشن تموم شد خیلی خوردم مستقیم رفتم خوابگاه با اون دختره رونا اندرسون و هانا کلاین هم اتاقی بودم داشتم وسایلمو میچیدم که قفس تاتیانا افتاد اما رِوِنا گرفتش من:وای ممنون رِوِنا:خواهش میکنم هانا درحال گشتن:بچه ها فردا اولین کلاسمون چیه؟ من:تغییر شکل رونا:با پروفسور مکگوناگال هانا:راستی بچه ها لطفا بیدار شدین منم بیدار کنین من:اگه خودم بیدار شدم😂 رونا:بیدارتون میکنم ما:مرصی رفتم تو تخت خوابم نمیبرد تا صب هیجان داشتم که خوابم برد رونا:بچه ها بچه ها بیدار شین بیدار شدیم اماده شدیم رفتیم سر کلاس
باهم وارد شدیم کلاسا بالاخره تموم شدن ساعت ۵ بود هنوز شب نشده بود رِوِنا:میای بریم یکم کرم بریزیم؟ من:منکه پایه ام رفتیم دستگیره دره کلاس معجون سازیو لق کردیم وقتی پروفسور اسنیپ درو باز میکنه کنده بشه😂 رفتیم یه گوشه واستادیم تا اسنیپ بیاد چن دقیقه بعد... پروفسور اومد درو باز کنه که کنده شد و قیافش دیدنی بود😂😂😂 باهمون قیافه ی پوکرش که دستگیره در و بقیه در تو دستش بود یه نگا به اینور اونورش انداخت😂😂😂😂 ما😂 پروفسور😐 و بدو بدو از مکان دور شدیم و تو خوابگاه ترکیدیم😂😂😂😂 هانا:چتونه شماها من با خنده همه ماجرا رو تعریف کردمو رونا همه صحنه هارو از جمله قیافه اسنیپ صحنه سازی کرد😂😂😂😂
رفتیم تو تختامون دیگه ساعت ۳ رونا:ارلین بیداری؟ من:اره خوابم نمیره رونا:قیافه اسنیپ😂 من😂😂 کلی چرتو پرت گفتیم تا هانا با صدای خوابالود:ببندین جفتتون رونا:اوه هانا بیدارت کردیم؟ هانا:فقط ببندین پیلیزز من:اروم باش حالا باشه هانا از زیر پتو اومد بیرون و با لحن بلند و تند تند:نفصه شبی منو از خواب ناز بیدار کردین میگین اروم😐 رونا:باشه حالا😂 تا خوابمون رفت
فردا اولین کلاس کلاس پرواز بود با ریونکلاو باهم رفتیم اونجا خانم هوچ:خب بچه ها وایسین کنار جارو هاتون دستتونو بزارین بالاشون و بگین آپ هممون آپ مال رونا سری اومد بالا ولی مال من نه آپ نیومد آپ دوباره نیومد ایندفعه محکم تر آپ بازم نیومد آپ ای بابا ایندفعه بهش نشون میدم رئیس کیه آپ اومد بالا ولی افتاد آپپ اومد یسس مال الکسم داشت کم کم میومد تو دستش باهم یه لبخند رد و بدل کردیم مال اونم اومد کلاس که تموم شد الکس:کارت خوب بود موفق باشی من:مرسی الکس کاره توام خوب بود فایا:به به گندزاده داغون با دورگه بدبخت چه زوج خوبی و پوزخند زد من:به به دختره ی بیشعور با قیافه نه چندان جذابش و دست الکسو گرفتمو بردم اونور من:ببخشید که مجبور شدم اونجوری حرف بزنم الکس:نه نه اصلا اتفاقا خیلیم حقش بود من:ولی به خودم کیف نمیده رونا:ارلین تو اینجایی زود باش بریم با گریفندور کلاس معجون سازی داریم
رفتیم تو کلاس کنارهم نشستیم من:رِوِنا به نظرت هری و رون و هرمیون عجیب نشدن؟(ت این مدت با اوناام دوس شدن ولی نه صمیمی) رونا:اره میای بعد کلاس ببینیم کحا میرن؟ من:اره پروفسور اسنیپ:خب بچه ها به گروه های دو نفره تقسیم بشین منو رونا باهم بودیم در اخر ۲۰ امتیاز به ما داد کلاس تموم شد اروم پشت سر هری اینا میرفتیم دیدیم دارن یه چیزایی میگن خواستیم بریم جلوتر که اسنیپ اومد:بهتره اینجا واینستین ممکنه مردم فک کنن خیالاتی دارین و اوناام رفتن ما داشتیم میرفتیم دنبالشون که یهو اسنیپ دستشو گذاشت رو شونم لایک و کامنت و حمایت فراموش نشه کیوتام🌈♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام ساندیس جان😐
خیلی خوب بود من با کتی مالفوی موافقم این سه شخصیت نقشی دارن تو کتاب و فیلم هانا آبون نقشش پررنگ تره
فعلا حضورشون تو داستان جایی نداره♥️🌈
ولی داستانت یه چند تا اشتباه داره
مثلا تو چندتا از شخصیت های مهم رو نیاوردی مثل ارنی مکمیلان یا جاستین فینچ فلچی و هانا آبوت
نمیدونم کجا جاشون بدم😂🌈
خیلی داستانت خوب پیش میره
ادامه بده😉💚
میشه کاری کنی که اریل به دراکو برسه؟
برنامم همینه♥️🌈
عالیه 😍😍😍
بعدی👏🏻 بعدی👏🏻
♥️🌈
عالیی🌸♥️
♥️🌈