
خب لایک کنید تا پارت2روهم بزارم!:) ممنون!

دوشنبه ساعت 07:00 صبح پرواز داشتی به سئول! خیلی استرس داشتی چون مطمعن نبودی که واقعا میخوای توی یه کشور دیگه چطوری زندگی تو از نو شروع کنی ولی از یه طرفم خوشحال بودی که قراره بری کشوری که از بچگی آرزوی دیدنشو داشتی!:)

ساعت 04:30 صبح. ساعتت زنگ خورد بلند شدی خمیازهی عمیقی کشیدی یه دستی کردی توموهات و رفتی سمت دستشویی. سروصورتتو شستی و مسواک زدی! اومدی توی آشپزخونه و قهوه تو گذاشتی تا درست شه. نون تست هاتو آماده کردی و روش نوتلا زدی بعد دیدی که قهوت آمادس! ریختی تو لیوان مورد علاقت و نشستی پشت میز و شروع کردی به خوردن صبحونت! یه ربع کامل پشت میز نشسته بودی و داشتی بیرون رو نگاه میکردی هنوزم استرس داشتی واسه پرواز:) بعد بلند شدی ظرفارو شستی و لیوانت رو گذاشتی توی چمدونت چمدونت رو بستی و رفتی که لباستو بپوشی! لباس کیوت آبیت رو پوشیدی!(عکس لباست بالا هست)!

ساعت 05:00 صبح. چمدونت رو برداشتی رو به تراس وایسادی و آه عمیقی کشیدی و با خونت خداحافظی کردی اومدی دم در بوت مشکیه بندیت رو پات کردی پشت سرت درو بستی و قفل کردی و رفتی سمت محل کار صاحب خونت تا کیلیدو بدی بهش!:) رسیدی! در و باز کردی رفتی تو یه رستوران خیلی شیک و جذابی داشت. رفتی سر صندوق کلیدو دادی به صندوق دار تا بده به صاحب خونت بعد خداحافظی کردی و رفتی سمت تاکسیا تا تاکسی بگیری به سمت فرودگاه!

ساعت06:30صبح. روی صندلی انتظار خوابت برده بودیهو از استرس زیادی که داشتی از خواب پریدی! منتظر بودی تا ساعت 06:45 بشه تا بری سمت گیت!

ساعت06:40صبح. داشتی میرفتی سمت پله برقی که یهو یه صدایی شنیدی! (علامت ا/ت - علامت لویی + ) +ا/ت وایسا! برگشتی! لویی بود دوست صمیمیت که از وقتی میرفتی سرکار باهاش آشناشده بودی! جاخوردی اصلا انتظارنداشتی که اونو ببینی:) ولی یهو خوشحال شدی و استرست از بین رفت و لبخند جذابی زدی و دوییدی و رفتی بغلش!:) محکم بغلت کرد یهو خودتو از بغلش کشیدی بیرون و با حالت عصبی برگشتی و بهش گفتی:-اینجا چیکار میکنی؟! با تعجب و ناراحتی گفت:+به خاطر تو مجبور شدم کارمو ول کنم خانم ا/ت!!! بعد محکم بغلش کردی و اونم سرت رو یه بوس خیلی آروم کرد وبا ناراحتی گفت:+ فک کنم دیگه باید بری!:) -آره! +برمیگردی!؟ -آره ولی قول نمیدم! +لطفا برگرد دلم برات تنگ میشع!:) -من خیلی بیشتر! +دوست دارم! -منم! +دیگه برو دیرت نشه! -چشم!خداحافظ بهترینم! +خداحافظ! رفتی سمت پله برقی وبعدم رفتی توی گیت...

ساعت07:00صبح. نشستی توی هواپیما کلی استرس داشتی و مهماندار اومد و کلی توضیح داد و بعدشم خلبان صحبت کرد! با کلی استرس بالاخره رسیدی سئول! با خودت گفتی:هوف بالاخره این پرواز لعنتی تموم شد! از فرودگاه اومدی بیرون ودیدی داره بارون میباره میخواستی تاکسی بگیری ولی هرچقدر وایسادی تاکسی پیدانشد! راه افتادی و میخواستی بری یکم جلوتر تا شاید تاکسی گیرت بیاد ولی هیچی... بارون شدید تر شد!:) زیربارون خیس شده بودی و نمیدونستی کجا باید بری! رسیدی به یه پارک نشستی رو صندلی لباسات موهات همه چیت خیس شده بود ولی هیشکی نبود که کمکت کنه!:) یهو یه پسر خیلی خوشتیپ و جذاب با یه چتردیدی که داشت زیر بارون قدم میزد!:) (علامت ا/ت ~ علامت یونگی *)رسید بهت و با پوکرفیس ترین حالت ممکن گفت:*به نظرت الان توی این بارون جای نشستن روی صندلیه؟!:/ با عصبانیت برگشتی و بهش گفتی:~نمیبینی منتظر تاکسیم؟! *تازه اومدی کره؟! ~آره *خب آدرس هتلت رو بگو تا من برسونمت!:) ~هنوز هتل رزرو نکردم:)! *واقعا؟! ~مگه من باهات شوخی دارم!:)؟ *نه به هیچ وجه:/ خب پس بیا قدم بزنیم! ~اوکی! دستت و محکم گرفت و آروم آوردتت زیر چترش و راه افتادین!:)...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی بود ❤️💜
💜💜
عام خب منتظر باشید تا پارت2هم بیاد فعلا تو قسمت برسی هستش!:)+🤍🤍
مرسی که لایک میکنید!:)))
بوث بوث!!