یه سلامــ گندهـ و خوشگل بهتون چخــبراا🌪 من اومدمـ با یه پارت دیگهـ از رمانمـ❤ امیدوارمـ خوشتون بیاد🌸
پارت 2 جییغ میکشیدم و سعی میکردم این دوتا خروس جنگی رو جداشون کنم ولی یکی از یکی بدتر بودن اخرم رفتم یه چوب گنده برداشتم و رفتم پشت سر اون گوریله ادرین چشمش بهم افتاد و تا اومد حرف بزنه اشاره کردم ساکت باشه یهو چشمتون روز بد نبینه چوب رو بردم بالا تا بزنم پس کلش که این غول بیابونی روش رو برگردوند و گرومبببببب کوبیدم تو دماغش بخدا خودم یه لحظه دلم سوخت فقطط یه لحظه چون فکر نکنم با هزار و هفت تا عمل هم مثل اول که هیچی یه درصدم به اولش شبیه باشم اولش شوکه شد بعدم ادرین رو حل داد و اومد سمت من ......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بزار دیگه ادامشو
چشم