
خب دوستان اینم اون داستان الهه ی طبیعت که میگفتم ، بگم که من الان ایده ی یه داستان غمگین دارم به اسم moon child که به بی تی اس ربطی نداره اما از آهنگ نامجون که اسمش همینه ایده گرفتم و بگم ۲ ۳ پارت از داستان الهه ی طبیعتو که گذاشتم پارت اول لحظه ی عاشقی رو میذارم که با جیمینه نظر فراموش نشه ??
اول از همه بگم اینجا اسمتون لیدیکا عه و نوه ی یکی از بزرگترین شرکت های معماری کره ای و اگه فامیلیت که وارِن هست رو بگی همه میشناسنت ، تو استرالیا بزرگ شدی و عاشق طبیعتی یعنی وقتی تو چمنزار یا جنگل باشی خیلی حس خوبی داری ، درسته تو استرالیا بزرگ شدی ولی پدرت کره ایه و مادرت استرالیایی و خودت هم تو کره به دنیا اومدی فقط وقتی یه سالت بود مادر پدرت رفتن استرالیا پس میشه گفت اصلیتت کره ایه . امروز داری به کره میری که با شرکت پدربزرگت آشنا شی و خب مسالما آرمی هستی ? جا داره بگم رنگ موهات قهوه ایه روشنه و چشمات سبزه خیلی هم خوشگلی ضمنا عاشق رنگ سبزی ?
از زبون تو: تو فرودگاه :میگم الان من باید کجا برم ? این دستگاها چین ؟ یعنی الان من باید اطلالاتمو بزنم که بفهمم باید برم کجا ؟! من تا حالا از استرالیا بیرون نرفتم حالا چیکار کنم ?( از این آدم استرسی هایی) . از زبون بی تی اس : در همون فرودگاه : جیمین : میگمما الان بدون منیجر چیکار کنیم همیشه اونا برای ما پروازارارو رو به راه میکردن این دفعه خودمونیم ? کوک : آخه مگه چقدر میتونه سخت باشه ? آر ام : کوک ماسکتو بذار اگه کسی ببینه چی ؟ ما اینجا نه باریگارد داریم نه چیزی تازه رسانه هام خبر ندارن ما رفته بودیم استرالیا ?. کوک : باشه باشه? تهیونگ : میگم دیگه بیاین بریماونجا فکر کنم باید اطلاعات پروازمونو بزنیم که شماره صندلی و بقیه چیزا رو بیاره ?♂️ . باهم رفتن به سمت اون دستگاه ها و هرکی تو یه دستگاه اطلاعاتشو زد و صندلی و بقیه چیزارو پیدا کرد بعدش داشتن میرفتن سمت گیت ۴ که کوک گفت : یه دیقه وایسین ? . شوگا : باز چیه ? . تو در نزدیکی اونا درحالا کلنجار رفتن با دستگاه : ببین تو میدونی پدربزرگ من کیه ؟ به خدا یه کاری میکنم از جا درت بیارنا ! آخه چرا هی ارور میدی ؟! آفرین دستگاه خوب یه کاری کن درست شه دیگه? . کوک داره میاد سمت تو . جیهوپ : کجا ؟؟؟. کوک : جنتلمن بازی ? . تو همچنان داری با دستگاه کلنجار میری که که کوک میاد
میگه : ببین باید اینو اینجا بزنی اینم اینجا تمام ? . تو اول تعجب میکنی ، بعد قیافت پوکر میشه . میگی : ممنون ، یه دقه گوشتو بیار ?? . کوک با تعجب گوششو میاره جلو . تو : میدونم تویی جونگ کوک اونایی که اون پشتنم اعضا ان ولی حالا که رسانه ها حبر ندارن چرا هی میری طرف مردم ، میدونسای حدود ۷۵ درصد آدمای اینجا آرمی ان ؟! همونطور که من شناختمتون اونا هم میشناسن پس انقدر نرو دور و ور مردم ، ضمنا دقیق همینو به بقیه هم بگو ، آرمی اا شما رو مث کف دست میشناسن و میتونن فقط با نگاه کردن به چشماتون شمارو بشناسن ?. ( نکته : همشون ماسک داشتن با کلاه ) جونگ کوک سریع در رفت ? . تو همونطور که کوک بهت گفت اطلاعاتتو وارد کردی و دیدی باید بری گیت ۴ پس راه افتادی به اون سمت . از اون طرف جونگ کوک بدو بدو رفت پیش اعضا . جین : چی شده چی گفت ؟ چرا دویدی ؟. کوک : اون مارو شناخت ? . تهیونگ : چییی ؟ کوک : آره تازه در گوشم گفت بهتون بگم حالا که رسانه ها خبر ندارن نباید هی بریم سمت مردم چون میشناسنمون ، میگفت ۷۵ درصد آدمای حاضر در اینجا آرمی ان ? . جیمین : واقعا ؟ چه جالب ? فکر کنم آرمی ها میتونن راحت مارو بشناسن ? . آر ام : این خوشحالی داره ؟ حالا اون نگفت اگه آرمی های بیشتری بفهمن و به رسانه ها بگن چی ؟ یا اگه بیان بخوان باهامون عکس بگیرن ؟ . جیمین : نترس اونا این کارو نمیکنن فرق اون دختره با بقیه چیه ؟ اونم آرمیه ، مطمئنم همین الانم خیلی از آرمی هایی که اینجان مارو شناختن . شوگا : از کجا انقد مطمئنی ؟ ? .
جیمین : دور و ورتو نگاه کن ? . همه اعضا تعجب کردن وقتی دیدن انگار آرمی ها اونارو شناخته بودن و هی داشتن به هم علامت میدادن ، مث این تیم پلیسی ها ، یه طوری انگاری داشتن پخش میشدن دورشون ، یه طوری که هم از اعضا دور بودن هم سعی میکردن یه طوری اونا رو پوشش بدن ? جین : آرمی ها چه کارا که نمیکنن?? . خلاصه اعضا سریع رفتن به سمت گیت ۴ که کس بیشتری اونارو نشناسه . تو و بی تی اس بقیه کارارو کردین و وارد هواپیماتون شدین و نکته اینجاست که دقیقا هن تو یه هواپیما افتادین ?
نشستین تو هواپیما و دیگه همه نشسته بودن که خلبان به اول انگلیسی بعد به کره ای گفت : مسافرین محترم پرواز ال ام ۴۵۷ به سمت کره ی جنوبی ( آقا حالا من یه چیزی گفتم میدونم همچین پروازی وجود نداره ) در حال برخاست است ، لطفا کمربند های خود را ببندید و ثابت در صندلی خود بنشینید . بعد از چند لحظه چند تا مهماندار اومدن که کمربنداتونو چک کنن . توعم کمربندتو بستی و محکم نشستی چون یکم میترسیدی . بعدش هواپیما بلند شد و خلبان گفت : مسافرین محترم ، پرواز ال ام ۴۵۷ به سمت کره ی جنوبی ، راه افتاده است ، میتوانید کمربند های خود را باز کنید ، پرواز امنی را برای همه آرزومندم و ( ور ور ور ور ) .
تصحیح میکنم : پرواز استرالیا به منچستر تو اروپا بعد از اونجا به کره ، حواسم نبود پرواز مستقیم از استرالیا به کره وجود نداره ?. ادامه داستان : از استرالیا به منچستر ۱۱ ساعت بود ( اینو از خودم زدم اگه اشتباهه ساری ) تو هم خسته بودی پس اول یکم خوابیدی ، ۲ ساعت بعد بیدار شدی و داشتن شام میاوردن ، همه مسافرا غذا هارو خوردن، تو عم همینطور . بعدش داشتی تو مانیتور جلوت یه فیلم پیدا میکردی که ببینی . از اون ور بی تی اس : شوگا بعد از شام خوابید ، نامجون داشت مجله میخوند ، جونگ کوک با اون مانیتوره ور میرفت که حوصلش سر نره هی تیکه تیکه فیلم میدید ( جونگ کوکه دیگه ) جین خوابیده بود ، تهیونگ داشت با هدفون آهنگ گوش میکرد و جیمین که یه چرتی زده بود داشت بیدار میشد . بارون داشت کم کم شروع شده بود و این یکم به تو استرس داده بود
فیلم تموم شد و تصمیم گرفتی بخوابی . خوابیدی و ۱ ساعت بعد با صدای بارون بیدار شدی ، انگار بارون شدید تر شده بود و این خیلی از مسافرارو نگران و مضطرب کرده بود از جمله تو . الان ۸ ساعت از پرواز گذشته بود . که صدای خلبان اومد : مسافرین محترم ، به علت بارون شدید ، در یکی از فرودگاه های نزدیک، توقف میکنیم ، خواهشمندیم آرامش خود را خفظ نمایید و تا اطلاع ثانوی بر صندلی خود نشسته و کمربندتان را ببندید . حالا همه خیلی بیشتر نگران بودن ولی فایده ای نداشت.
همه خیلی دلهره داشتن و هواپیما داشت به سمت پایین میرفت ، که یهو یه تکون محکنی خورد و انگار یه مشکلی داشت پیش میومد ، همه خیلی ترسیده بودن و خلبان گفت : لطفا همگی رو صندلی هایتان محکم بشینید و آرامش خودتون رو حفظ کنید ولی همه اونقدر ترسیده بودن که هیچکس نمیتونست آروم باشه . یهو رعد و برق زد و این اوضاع رو خیلی بدتر کرد ، هواپیما همش تکون میخورد و اوضاع خیلی وحشتناک بود ، همه جیغ میردن و انگار موتورا داشتن از کار میوفتادن
حالا موتورا کامل از کار افتاده بودن و هواپیما داشت سقوط میکرد . هواپیما افتاد تو یه جنگل و خیلی ها مردن . وقتی تو چشماتو باز کردی ، حیلی وضع بد بود و هیچکس زنده نبود ! تو هم کلی درد داشتی و به زور چشماتو باز نگه داشته بودی ولی به زور سعی کردی تکه هارو کنار بزنی و بیای بیرون ، بعد از چند لحظه تو : آخ .... آخ پام وای سرم ? من کجام ؟! ? حالا باید چیکار کنم ؟! وایسا........ وایسا ببینم .... بی تی اسم تو........تو هواپیمای من بودن ؟!? سریع لنگون لنگون میری که دنبالشون بگردی ......ولی هیچ اثری ازشون نیست! میگی : نه .... نه من پیداشون میکنم ..... اونا زنده ان من مطمئنم .......اونا.......اونا چیزیشون نشده ? من ........ من ... مطمئنم ........اون....اونا صحیح و سالمن ، اگه اینجا نیستن پس تو جنگلن . راه میوفتی و هی صداشون میزنی : جین !!! نامجووون ! تهیونگ ...... کجایین !! شوگااااا !!! ? جیهوووووپ !! جیمیییینن ، کوکییی!!! کجایین !!!!! تروخدا جواب بدین ??? خواهش میکنم !!! یه چیزی بگین ? دیگه حالت بده و نمیتونی تحمل کنی و میشنینی و به یه درخت تکیه میدی و از شدت درد و گریه بیهوش میشی ...........
خب دوستان پارت اول تموم شد? امیدوارم تا اینجا خوشتون اومده باشه ?? قراره ازین به بعد داستان خیلی هیجانی تر بشه ? حتما حتما حتما تو کامنتا نظرتونو بگین و بگین که ادامه بدم یا نه ? یکی دوروز دیگه هم لحظه عاشقی رو میذارم ☺️ بازم میگم حتما کامنت بذارین???
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💜💜💜💜💜
منمچشام سبزه😆
خیلی تخیلاتت قویه 😗💜
عالی یه بار خوندم و دارم دوباره مرور میکنم کارت حرف نداره کوچولو منم قراره به زودی یه داستان بزارم😊
خیلی عالیییی بود❤❤🤩😍
ادامه بده موفق باشی 🌸🌟⭐
سریال دبلیو رو خیلی خوب دیدی آره🙂؟
عالی خیلی خوشم اومدین من تازه شروع کردم بخونم داستانتووتااینجاخیلی لذت بردم💜💜💜
وای من مرگگگگگگگگگگگ😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
راستی می دونستین امروز دوم دسامبر هست و چهار دسامبر تولد جینهه !!!!!!!!!!!!!!!!
اومدم یه خبر بدم
جین امسال بیست و نه سالش می شه و باید بره سربازی و اگر مجبور باشه بره دو سال نمی بینیمش
و شاید امسال هیترا شروع کنن به هیت دادن به جین
و مسخره کردنش
خیلی ها به خاطر انگشتاش ممکنه مسخرش کنن 🥺💔
و لطفا
اگر می تونین
تنبلی نکنین
و برین یوتوب برای موزیک ویدیو مون استریم بزنین تا به هیترا نشون بدیم ما آرمی ها هم هستیم
فکر نمی کنم کار سختی باشه
و اگر بتونین و نکنین
هیچ وقت یه آرمی نیستین
💜💜🥺🥺💔💔😭😭
جالب بود
خیلی از این داستانا خوشم نمیاد ولی این یکی خوب بود
البته هر چند فکرمی کنم آخرش هندی تموم شه یکم پوکرم ولی خب 😐🤷🏻♀️😂💜