7 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🐺Negin🐺 انتشار: 3 سال پیش 25 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
در اتاق تمرین*گلوریا برای بار هزارم از روی زمین بلند میشه. عضلاتشو منقبض میکنه و...............دوباره حمله! حمله! حمله! و دوباره توسط جولز پخش زمین میشه! خونی رو که از گوشه دهنش جاری شده بود رو با پشت دست پاک می کنه. لبخند عصبی میزنه و رو به جولز میگه:« لعنت بهت! یکم آرومتر بزنی مشکلی پیش نمیادا! » جولز خیلی خونسرد جواب میده:« من از قدرت زیادی استفاده نکردم. در واقع من از قدرت حاصل از ضرباتت بر علیه خودت استفاده کردم!» گلوریا ابرویی بالا میندازه و منتظر میمونه جولز توضیح بیشتری بده. جولز ادامه میده:«اگه به دیوار محکم، خیلی محکم ضربه بزنی، چی میشه؟» گلوریا متعجب جواب میده:« خب معلمومه! دستم درد میگیره و شایدم استخونام بشکنن! چطور؟» جولز جواب میده:« درسته! تو به دیوار ضربه زدی، ولی دیوار که به تو ضربه نزد، ولی ب اینحال تو بازم آسیب دیدی--»گلوریا حرف جولز رو قطع میکنه و میگه:«
یعنی می خوای بگی، دیوار انرژی خودمو به خودم برگردوند؟!» جولز جواب میده:«اولا هیچوقت دیگه حرفمو قطع نکن، دوما آره درسته. توی این مبارزات من مثل یه دیوار عمل کردم. درواقع(پوزخندی میزنه و ادامه میده)تو تمام این مدت از انرژی خودت مشت می خوردی!»**********روز ها ی زیادی گذشت. جولز توی این مدت گلوریا رو تعلیم می داد. حالا دیگه گلوریا می تونست هروقت که بخواد، تبدیل بشه.(جولز رو به گلوریا گفت:« هر حسی که موقع تبدیل شدن داری، فرض کن مثل یه جوهر تو خونت در حال گسترشه، برای اینکه یه تبدیل ناقص داشته باشی، مثلا فقط پاها یا دستها تبدیل بشن، اون جوهر رو فقط توی همون قسمتها تصور کن.) کمی هم مبارزه(گلوریا بعد از تلاشهای زیادی بالاخره، جولز رو زمین زد و دستاشو از پشت قفل کرد. بعد در حالی که قطرات عرق، کل بدنشو پوشونده بود، لبخندی زد و گفت:«تونستم!»)
حالا یک ماه از اون موقع میگذره. کارولین بدون اینکه در بزنه، وارد اتاق گلوریا شد. هنوز هم سر قضیه آشنایی باهم لج بودن. گلوریا چشم غره ای میره، و بعد یه پوزخند میزنه و میگه:« برای شخصی که فقط یه منشی بیشتر نیست، بهتر نیست، یکم آداب معاشرت از خودش نشون بده؟» کارولین در جواب لبخند عصبی میزنه و میگه:«جلسه داریم» گلوریا فقط سرشو تکون میده. کارولین میره بیرون و در اتاقو محکم میبنده. گلوریا تو دلش ناسزایی بهش میگه. وسایلشو از روی میز جمع می کنه، و لباسشو می تکونه؛ هرچند که خاکی روش نبود و بیرون میره.**********بالاخره به اتاق جلسه میرسه. وارد میشه و با صحنه، جالب،خنده دار، عحیب و البته حس گرم و آشنایی که کلمه ای برای توصیفش پیدا نمی کرد.در دو طرف سالن تمام اعضای اصلی مافیا جمع شده بودن. پَت با همون لبخند بزرگش، اشلی که کلی برگه دستش بود کنار پت ایستاده بود. از اون طرف اریکا با خرس مورد علاقه اش، تدی, به همراه برادرش اریک. کنار اون ها هم مکس با ی هدفون تو گوشش آهنگ مورد علاقهاش رو زیر لب زمزمه می کرد. و البته، "نارنگی" لقب جدید و عجیبی که گلوریا روی جولز گذاشته بود، روی هوا معلق بود. گلوریا لبخندی میزنه و زیر لب میگه:«خونواده.......ها؟!»
کمی بعد رییس وارد میشه و کارولین هم پشتش ایستاده. با نشستن رییس سر میز جلسه، اول جولز، به عنوان سردسته روی صندلی کنار رییس میشینه و بعد هم بقیه. گلوریا نمی دونست باید کجا بشینه ولی بعد با صدای پت به خودش اومد. پت یه صندلی کنار خودش برای گلوریا نگه داشته بود. گلوریا لبخندی میزنه و میره سرجاش میشینه. رییس رو میکنه به گلوریا و باصدای بلند و رسا میگه:« خب دوشیزه کامبِر! ورودت رو به سازمانمون تبریک میگم!» گلوریا متعجب میشه. مگه از ۱ ماه پیش عضو نشده بود؟ رییس که انگار تونسته باشه ذهن گلوریا رو بخونه؛ میگه:« تو درواقع این ۱ ماهی که تو سازمان بودی، تمام مدت زیر نظر جولز بودی. ما باید از هر نظر قانع میشدیم که قصد خیانت نداری!» گلوریا پوزخندی میزنه:« روشتون قابل درک و منطقیه!» رییس ادامه داد:«ازت می خوام هرچی که تا الان، هر اطلاعاتی که درباره سازمان داری رو دور بندازی! امیدوارم انتظار نداشته باشی که به یه تازه وارد که چیزی زیادی ازش نمیدونیم همه چی رو بگیم؟ هرچی نباشه، ما یه سازمان زیرزمینی هستیم!» گلوریا می پرسه:«پس هرچی که تا الان گفتین، همش یه مشت دروغ بوده آره؟» پوزخندی میزنه و ادامه میده:«مشتاقم بشنوم چقدر دیگه از حرفاتون دروغ بوده!»
این بار رییس ساکت میشه و باقی توضیحات رو به جولز میسپاره:«یادت میاد یه بار ازم پرسیدی بودجه مافیا از کجا تامین میشه؟--» گلوریا حرف جولز رو فطع میکنه و مبگه:«و تو گقتی یه قسمتش از دولت میاد! دیگه اونقدرا هم سبک مغز و ابله نیستم که باور کنم! خب میشنوم....» جولز یکم عصبانی میشه و میگه:«دفعه دیگه حرفمو قطع کنی، میفرستمت از نزدیک با هسته زمین ملاقات کنی!(نفس عمیقی میکشه تا خشمش کم بشه)همونطور که میدونی ما یه سازمان غیرقانونی هستیم. خیلیا دشمنایی دارن که میخوان از شرشون خلاص شن. ما اونکارو براشون انجام میدیم و درعوض پولشو میگیریم.اکثر مشتری ها برای خلاص شدن از بعضی مقامات دولتی میان. سیستم اداره ی نیویورک اونقدر فاسد شده که هیچ کس راضی نیست. وقتی مردم جرأت مقابله باهاشون رو ندارن؛ ما بجاش موانع رو از سر راه کنار میبریم.»گلوریا با تعجب میگه:« بین اونچه که قبلا گفتی و اینی که الان میگی، یه دنیا فاصله ست!!!» جولز بدون توجه به گلوریا ادامه میده:«و همچنین خودمون رو کامل بهت معرفی نکردیم. منو که خوب میشناسی. اسمم جولزِ. یکی از اعضای اصلی و سرجوخه شون. هر فرد با استعدادی که تو مافیا عضو میشه، میشه یه عضو اصلی. توانایی ویژه من کنترل جاذبه ست.(بعد رو می کنه به بقیه و ادامه میده) حالا شما هم خودتون رو معرفی کنین.» دوقلو ها اول از همه از جاشون بلند میشن. اریکا با تدی بغلش میگه:« اسمم اریکاست. توانایی ویژه ام کنترل ذهنه. اینم عروسکم تدی. تدی میگه از ملاقات باهات خوشبختم. اریک برادرمه» اریک از جاش بلند میشه و حرف اریکا رو اصلاح میکنه:« برادر بزرگتر! اریک هستم. توانایی ویژه ام کنترل مکانه.» گلوریا فقط سرشو تکون میده. از نظر اون اریک با ملاحظه تر از اریکاست. از طرفی اریکا کم رو و خجالتیه و میشه حدس زد خواسته هاشو از زبان تدی بیان میکنه. هوومم چه دوقلو های جالبی! مکس سرگرم موسیقی بود. اریک یه سیخونک بهش میزنه تا خودشو معرفی کنه. مکس با بی میلی بلند میشه و هدفونو از رو گوشش برمیداره فقط چند کلمه میگه:«مکس.موسیقی فلج کننده» و دوباره سرجاش می شینه و آهنگ گوش میده. اریک با یه دست میکوبه تو پیشونیش و بعد رو به گلوریا میگه:«اسمش مکسه. کلا تو همین حاله. توانایی اش موسیقی فلج کننده. برخلاف شخصیتش توانایی خوفی داره.» حدس گلوریا درست بود. اریک فرد پرحرف، ولی با ملاحظه ایه. از طرفی مکس کاملا بیخیاله. از اونایی که اگه بمب هم بترکه انگار نه انگار!
اشلی از جاش بلند میشه و میگه:« اسمم اشلی با الف نوشته میشه! تواناییم تغییر چهرست. خوشبختم.» گلوریا لبخند میزنه و میگه:« همچنین!» از نظر گلوریا اون یه خانم جدی و مقرراتیه. ولی....هوووم خب به نظر چندان هم سرد و جدی به نظر نمیرسه. اینو از اونجایی گفت که اکثر مواقع دور و بر پت می چرخه! گلوریا مطمئن که اگه سنگ هم پیش پت باشه بعد چند وقت کم کم از محبت ذوب میشه! پت دوباره با همون لبخند بزرگش رو به گلوریا و بقیه میگه:« پاتریشیا هستم گلوریا عزیزم! میتونی پت هم صدام کنی. تواناییم حفاظه. به درد حمله نمیخوره ولی اگه پای محافظت از چیزی بیاد حرف اولو میزنه!» خب خب! اینم از خانم خوش چهره و خندان مافیا! از نظر گلوریا اون دلرحم تر از بقیه است. هرچی نباشه به اون لقب فرشته نگهبان مافیا رو دادن! درست نیست؟ گلوریا لبخندی میزنه و از جاش بلند میشه. با صدای بلند و رسایی میگه:« گلوریا هستم! توانایی ویژه ام گرگ برفیه! از ملاقات با همتون خوشبختم!» و این بود شروعی دوباره برای گلوریا. آیا گلوریا میتونه از گذشته دردناک و وحشتناکی که داشته بگذره و زندکی جدیدیو شروع کنه؟ یا باید دوباره در دل تاریکی به دنبال کورسویی امید بگرده؟! مافیا.... خب خندم میگیره بگم!شاید از نظر خیلیا یه سازمان خونخوار و وحشی باشه؛ که البته اینطور هم هست! هرچی نباشه، نمیشه از اجسادی که توی خرابه های شهر بخاطر مافیا، الان زیر خروار ها خاک خوابیده ان چشم پوشی کرد. ولی مافیا برای گلوریا چیز دیگه ای رو بازگو میکنه. شاید یک خانواده!!
دوستان دوستان! تا اینجا بخش اول داستان بودکه به این نام شناخته میشه:«من گلوریا کامبر میتوانم به یک گرگ برفی تبدیل شوم» از پارت بعد به بعد، بخش دوم داستان شروع میشه که با نام«welcome to my hell» یا به جهنم من خوش اومدین! ادامه میدم. بهتون بگم که بخش دوم تازه داستان شروع میشه و قراره کلییییییی غافلگیری داشته باشین! لذت ببرین. جانه!
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود گلم 👌🌹😗
پارت بعدو زودتر بنویس 🚶♀️🌈
های های!
خیلی خفن و عالی بود ✌🌸
تو رو خدا بعدی رو زود بزار طاقت ندارم 🤕
😍😍😍ممنون که خوندی و نظر دادی
داستانت بينهايت عاليه😇
هيچ كلمه اي نميتونه توصيفش كنه😉
در هر صورت عالي☺️
😍😍😍لطف داری