
اینم پارت دوممم
مربی:خب پس هیونگ چان و تهیونگ و.... تو گروه «a»هستن و یونا و کوانگ و... در گروه «b» مربی: خب برید طناب بردارید (وقتی داشتم طناب برمیداشتم نزدیکه یونا شدم) هیونگ چان:چرا منو انداختی تو گروه a من میخواستم پیش تو باشم یونا:ولی من میخواستم تو پیشِ یکی دیگه باشی😂 هیونگ چان:نکنه ته... نه نه یونا تو عاقلی به خاطر اون که منو نفرستادی گروه a😌 یونا:اتفاقا منظورم همونه فرستادمت پیش اون باشی😛 (تا اومدم جواب یونا رو بدم مربی سوت زد) مربی:بجنبین (من که داشتم میرفتم سمت گروهم به یونا چشم غره رفتم)
(داشتم طناب میزدم که ساشا اومد هلم داد داشتم می افتادم که تهیونگ منو از پشت گرفت) هیونگ چان گونش قرمز شد😂 هیونگ چان:مرسی ببخشید تهیونگ:گفتم که ساشا میاد باید مراقب باشی هیونگ چان:ساشای لعنتی.. تهیونگ:چی؟ هیونگ چان:هیچی تهیونگ:😂 بعد از تمرین ها گفتم برم استخر دبیرستان رو ببینم داشتم هیونگ چان:ولی چقدر بزرگه😦 هیونگ چان:ای وای یکی افتاده تو آبی داره غرق میشه منم که شنا بلد نیستم😭 (هیونگ چان رفت دم استخر دست دختره رو گرفت کشید بالا ولی دختره انداختش پایین تو آب) .....
تهیونگ:برم لباسمو عوض کنم کلاس تموم شد (تهیونگ داشت از استخر رد میشد که هیونگ چان رو دید) تهیونگ:وایسا الان میام کمکت میکنم (تهیونگ ژاکتش رو در میاره و شیرجه میزنه) هیونگ چان:داشتم غرق میشدم که صدای تهیونگ و شنیدم نفهمیدم چی گفت بعدش اومد تو استخر منو بغل کرد آورد بیرون آب هیونگ چان:*سرفه... م.. مرسی تهیونگ خواهش میکنم چی شد افتادی تو آب؟ هیونگ چان:یک دختری افتاده بود تو آب کشیدمش بالا بعد منو انداخت تو آب تهیونگ:بیا این ژاکتمو بگیر بپوش لباست خیس شده یخ میکنی هیونگ چان:نه نمیخواد کلاس ورزش تموم شده دیگه لباس خودمو میپوشیم (تهیونگ هیونگ چان رو بلند کرد بعد ژاکت رو تنه هیونگ چان کرد و رفت)
هیونگ چان:داشتم میرفتم لباسامو بردارم بپوشم که دوتا دختر رد شدن یکیشون:این همون نیس که تهیونگ نجاتش داده؟ اون یکی :اره خودشه خوش به حالش (بعد رفتن) هیونگ چان:خاک بر سرم همه فهمیدن آبروم رفت😭 در اتاق رو باز کردم یونا:بح بح خانم نجات پیدا کرده شنا خوش گذشت؟ 😂 هیونگ چان:خودتو مسخره کن یونا:باشه جوش نزن تهیونگ خوشش نمیاد هیونگ چان:یونا جان بسه حال ندارم گفتی تهیونگ باید بهش بگم چرا به بقیه گفته
هیونگ چان:داشتم میرفتم لباسامو بردارم بپوشم که دوتا دختر رد شدن یکیشون:این همون نیس که تهیونگ نجاتش داده؟ اون یکی :اره خودشه خوش به حالش (بعد رفتن) هیونگ چان:خاک بر سرم همه فهمیدن آبروم رفت😭 در اتاق رو باز کردم یونا:بح بح خانم نجات پیدا کرده شنا خوش گذشت؟ 😂 هیونگ چان:خودتو مسخره کن یونا:باشه جوش نزن تهیونگ خوشش نمیاد هیونگ چان:یونا جان بسه حال ندارم گفتی تهیونگ باید بهش بگم چرا به بقیه گفته (شب شده بود) هیونگ چان:از اتاقم اومدم بیرون رفتم تو حیاط خوابگاه نشستم به ستاره ها نگاه میکردم تهیونگ:وای چقدر گرم پسرا من میرم هوا بخورم تهیونگ:اومدم حیاط دیدم هیونگ چان هم اونجاس هیونگ چان:یعنی چرا به بقیه گفته (تهیونگ نشست بغل هیونگ چان) تهیونگ:کی چیو به بقیه گفته؟ (هیونگ چان اصلا نفهمیدم کسی اونجاس مخصوصا تهیونگ😂) هیونگ چان:تهیونگ رو میگم تهیونگ:خودم اینجا نشستم میگم چیو به بقیه گفتم؟ هیونگ چان:میخنده تهیونگ اینجاس😂 (بعد به بغلش نگاه میکنه) هیونگ چان:یاااا ابلفضل تو اینجا چیکار میکنی؟ تهیونگ:من اول سوال فکردم چیو به بقیه گفتم؟؟ هیونگ چان:اینکه افتاده بودم تو استخر🥲 تهیونگ:من که به هیچکس هیچی نگفتم😳
ها ها ها بای تا پارت بعد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییی
مممنوننن پارت 3 داره بررسی میشه
عالیییییییییییی هست❤❤❤❤
الان دارم میرم بنویسم🙌
عع عذاب میدی😢😢 پارت بعدددددد لطفاا زود بزار🥺