............
(راستی دوستان اینو باید بگم که مادر آ/ت ایرانیه و پدرش کرهای و پدرومادرش توی ایران زندگی میکنن و بعضی مواقع میرن کره)خب بریم سراغ داستان:اون لیسا بود ا/ت:«سلام لیسا کیوتی😍 امم چطوری شماره منو پیداکردی 😐 منکه شماره ای به شما نداده بودم 😶 بگزریم چیکار داشتی؟» لیسا:«سلام آ/ت هیچی شمارتون از کمپانی گرفتم خب زنگ زدم بابت رفتار امروز رزی ازت معذرت خواهی کنم آخه فکنم ناراحت شدی از حرفش 😓 شکه شده بود حالا یه چیزی گفت 😅» آ/ت:«آهان فهمیدم 😃رزی؟!»لیسا:«آره دیگه فکنم نارا...»که آ/ت پرید وسط حرف لیسا و گفت:«نه نه ناراحت نشدم نیازی به معذرت خواهی نیست😅من به این چیزا عادت دارم 😟 بعدم فکنم شکه شده آره حتما شکه شده توی عمل انجام شده قرار گرفته اینشکلی شد»لیسا:«آ..آره منم که گفتم شاید شکه شده 😐💔 حالا فردا خوب میشه آره 😅😶کم کم بهت عادت میکنه عه راستی میدونی که ما فقط امروز با فردا وقت برای تمرین کردن آهنگ مون داریم برای همین هم با بچهها تصمیم گرفتیم که امروز ساعت ۴ تا ۶بریم کمپانی برای تمیرین فراهم همین طور که قشنگ آماده باشیم پس توهم باید بیای دیگه میای؟😶»
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالی بود ابجووووووووووووووووووو
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی 😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄
مرسی مرسی مرسی نفسم ❤️❤️❤️❤️💓