6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Anita انتشار: 3 سال پیش 317 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بچه ها ببخشید تست قبل رو تموم نکردم برا این بود که اصلا تایید نمیشد
معرفی::::::::::::::
نام🙌🏻اون روز های دبیرستان🙂
ژانر:بخون بفهمی😐
نویسنده: tae kabir😎✊
و البتههههه شخصیت های نمکمون😂:تهیونگ و هیونگ چان🤍
هیونگ چان (شما) تو اتاقم بودم که بابام بهم پیام داد گفت بلیط گرفته برا سفر به کره جنوبی گفت دبیرستانمو اونجا میرم قرار شد با هواپیما برم کره همه چی رو برداشتم و گذاشتم تو دو تا ساک.... ساعت 6 صبح صدای بابام رو شنیدم (پدر هیونگ چان-) (هیونگ چان+) -چان پاشو باید تا یک ساعت دیگه بریم فرودگاه +بابا فقط دو دقیقه دیگه -یعنی نمیخوای همین یکم هم منو مامانتو ببینی؟ +پاشدم😂 (نیم ساعت بعد تو ماشین در راه فرودگاه) «مامان هیونگ چان*» «پدر هیونگ چان&» «هیونگ چان+» *دخترم اونجا مراقب خودت باش با یکی هم صمیمی شو که تنها نباشی... &اوه چان یادم رفت بهت بگم دبیرستانت شبانه روزی هستش +واتتتتتت *ولی خیلی خوبه چون کافه و بیمارستان و همه چی هست تو دبیرستان +فکر کنم باید جالب باشه (یک ربع بعد در فرودگاه) هیونگ چان:داشتم با مامان بابام خدافظی میکردم خیلی دلم براشون تنگ میشد بعد از اینکه بغلشون کردم سوار هواپیما شدم.... «عکس بالا تیپ هیونگ چان تو فرودگاه» سرمو به گوشه ی هواپیما تکیه دادم و خوابم برد تا اینکه
تا اینکه یکی زد به شونم چشمام رو باز کردم دیدم مهمانداره بهم گفت رسیدیم تا فهمیدم سریع پاشدم چون دیدم فقط من تو هواپیما مونده بودم😂 بعد از گرفتم ساک هام رفتم تاکسی گرفتم به سمت دبیرستان خداروشکر 1 ساعت مونده بود تا دبیرستانم شروع شه 🙌🏻 بعد از یک ربع رسیدیم هیونگ چان:واووو چه شیک وارد دبیرستان شدم رفتم سمت شماره ی اتاقم رو برگه نوشته بود منو یک دختر بنام یونا تو یک اتاقیم شماره ی اتاق رو پیدا کردم «23» رفتم در زدم که یک دختر در و باز کرد... @سلام من یونا هستم هم اتاقیت +سلام منم هیونگ چان هستم خوش بختم وارد اتاق شدم وسایلمو گذاشتم تو کمد و نشستم رو تخت منو یونا داشتیم در مورد رشته ای که دوست داشتیم صحبت میکردیم اونم مثل من طراحی دوست داره خیلی خوشحال بودم که هم اتاقیم باهام هم عقیده بود تق تق تق صدای در زدن اومد یک خانم دم در بود *سلام من معاون مدیر هستم لباس فرمتو اوردم تا بپوشی +سلام خیلی ممنون لباسمو پوشیدم که بازم صدای در زدن اومد هیونگ چان در مغزش(هعی خدا لابد ایندفعه مشاور اومده جوراب بده🙄) در و باز کردم یک پسر دم در بود هیونگ چان:سلام عامم..
اون پسر در مغزش (وای چقدر خوشگله) -سلام من تهیونگ هستم هم کلاسیتون بهم گفتن بهتون بگم که کلاس داره شروع میشه دیر نکنید 😅 +سلام منم هیونگ چان هستم اووو خیلی ممنون که یاد آوری کردین الان میایم😊 منو یونا سریع رفتیم سره کلاس (عکس در اسلاید قبل لباسی که چان تنش کرده بود هستش ) من سر میزم نشستم تهیونگ میز جلوییم نشسته بود نمیدونم چی شد که یک دختر اومد دستشو کوبوند رو میزم و گفت &هعی تو تازه واردی کوچولو هیونگ چان:اره مشکلی هست؟ &ببین اینجا من رییسم من میگم مشکلی هست یا نیست هیونگ چان:میشه بپرسم کی شما رو رییس کرده؟ &هعی جوجو بهتر مواظب حرفات باشی
هیونگ چان:اگه نباشم چه اتفاقی می افته؟ (اون دختر دستشو اورد بالا که منو بزنه که تهیونگ جلوشو گرفت) تهیونگ:ببین ساشا مراقب کارات باش (بعد ساشا رفت) هیونگ چان:تهیونگ این دختره کی بود؟ تهیونگ:قلدور کلاس باید وقتی میاد مراقب باشی هیونگ چان:هوم اره ولی نباید زیاد بهش رو داد پر رو میشه تهیونگ:تو باید مراقب خودت باشی اونو ول کن هیونگ چان:اوکی بعد از کلاس رفتم سالن ناهار خوری تو یک میز نشستم تنها بودم تا اینکه تهیونگ و یونا اومدن پیشم هیونگ چان:نکنه قراره حمله کنین😂 یونا:چه حمله ای نوشابتو بنوش تهیونگ:زنگ بعدی ورزشه لباس ورزشیتو گرفتی هیونگ چان؟ هیونگ چان:تهیونگ میتونی چان صدام کنی هم من راحت ترم هم خودت😊راستش نه نگرفتم تهیونگ:اووو باشه چان بعد از ناهار بریم باهم لباس ورزشیتو بگیریم بریم سالن ورزش هیونگ چان در مغزش(ما؟!؟؟) هیونگ چان:هومم باشه
خب بعد از ناهاری که با اومدن ساشا کوفت که سهله زهر مارمون شد با هزار خواهش از تهیونگ راضیش کردم که خودم تنها میرم لباس بردارم😐🙌🏻 رفتم تو اتاق پُرُو بانوان لباس برداشتم رفتم پوشیدم که تا اومدم خودمو تو آینه ببینم یونا مثل جِت اومد تو اتاق یونا:چاااااااااان کجاییییی هیونگ چان:همین بغل یونا:😳😳🤣 هیونگ چان:چیه به چی میخندی یونا:ل....ل.... لباست🤣🤣🤣 هیونگ چان(تو اینه به خودم نگاه کردم) هیونگ چان:واااااای خوبه همینجوری پانشدم بیام یونا:😂 هیونگ چان: وایسا یک سایز دیگه بپوشم (عکس بالا هیونگ چان با اون لباس کوتاهه) بالاخره رفتیم سالن ورزش لامصب لباس اندازم نبود مجبور شدم بلند بردارم بکنمش تو شلوارم🥲 تا وارد شدم دیدم تازه مربی میخواست صحبت کنه منو یونا وارد شدیم و معذرت خواهی کردیم (دیر کردن خوو) بعد مربی گفت که بشینیم..... مربی:سلام من مربی ورزش شما اقای کیم هستم اول از همه خودتون به دو دسته گروه تقسیم بشین برا نرمش (داشتم دو رو برم رو نگاه میکردم که کجا برم که یکهو یونا منو هل داد خوردم به تهیونگ)
ادامه پارت بعددددددددد🤙
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
قشنگ بود ممنون ادامه بده 💋💜