حرفی ندارم 💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
از زبان دلوین.
یه لیوان آب برداشتم و خواستم برم تو اتاق که کای و دی.او جلوم ظاهر شدن داشتن با لبخند نگاهم می کردن کای اومد جلوتر و دستم رو گرفت.
کای : از این به بعد تو خواهر ما به حساب میای هر مشکلی بود بهمون بگو.
دی.او محکم بغلم کرد داشتم له می شدم.
_آخ آخ دیگه استخونام رو حس نمی کنم به خدا.
آروم ازم جدا شد بعد داشتن با تعجب نگام می کردن منم محکم بغلشون کردم.
یه دفعه سمت چپم سنگین شد دیدم چانیولم خودشو اضافه کرده از قرار معلوم جایی که چانیول باشه بکهیون نباشه تعجب داره اونم از سمت راست منو چسبید صدای سوهو بلند شد.
سوهو : بدون من آخه بی معرفتا.
دستم و به زور دراز کردم.
_تو هم بیا.
اونم اومد بقیه هم اومدن یه بغل بزرگ و محکم من خانواده داشتم باورم نمی شد بالاخره داشتم طعم شیرین برادر داشتن رو حس می کردم.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
خیلیییییییییی خوب بود این پارت
هارتم اکلییییییییییییییییییییییییییلی شد 😍❤️😭💔💔💔
آخییییی 🥺🥺🥺😂😐عالییی💜😘😘😘