
سلام بچه ها امروز خبر خوب رو آخر پارت میگم
خانم گفت مرینت تو از کلاس ما میری به کلاس دیگه گفتم چی چرا من کاری کردم گفت نه پدر مادرت اینطوری خواستن گفتم ها با اعصبانیت از کلاس اومدم بیرون رفتم خونه به پدر و مادرم گفتم چرا گفتین چرا این کار رو کردین اونا گفتن چیو چیشده گفتم چرا من باید کلاسمو عوض کنم گفتن مرینت ما معذرت میخوایم گفتم معذرت خواهی شماها به درد من نمیخوره گفتن ما مجبور بودیم گفتم چرا گفتن که یه خواستگار داری که ما میخوایم تو با اون ازدواج کنی و تو خیلی به این پسره آدرین نزدیک شده بودی ما میترسیم که تو عاشق اون بشی واسه همون پدر اون هیچوقت تورو به عنوان عروس قبول نمیکنه گفتم این زندگی منه چرا دخالت میکنین رفتم تو اتاقم
تکی هیچی نگفت چون خیلی اعصبانی بودم که تیکی گفت مرینت حالت خوبه گفتم نه هنوز این زندگی منه چرا دخال... آدرین زنگ زد زود اشکامو پاک کردم جواب دادم گفتم بله آدرین کار داشتی گفت آره میای بریم بیرون گفتم امم باید به مامانم اینا بگم بهت جواب بدم گفت باشه تکی حالا چی بگم بهش اونم گفت بهتره قبول نکنی مرینت گفتم ناراحت میشه اما گفت یه دلیل براش بیار که ناراحت نشه گفتم باشه به آدرین زنگ زدم
اونم مثل جت جواب داد?گفتم آوین من نمیتونم بیام باید به مامانم اینا کمک کنم اونم گفت باشه از زبان سابین تام براش سخت نگرفتیم گفت آره راست میگی اما باید میکردیم چون عاشق اون پسره میشد سابین گفت راست میگی ندیدی باباش دیروز اومد اینجا هرچی از دهنش دراومد به ما گفت
(خوب دوستان میریم به موقعی که مرینت و آدرین کنسرت بودن و سابین و تام خونه) دینگ دینگ (مثلا صدایه زنگ خونس) از زبان تام من درد باز میکنم از درو باز کردم دیدم گابریل آگرسته نه سلام داد نه چیزی سابین هم اومد اونجا گابریل شروع به حرف زدن کرد گفت من دوست ندارم دختر شما با پسر من بگرده چون دختر شما شایسته پسر من نیست بهتره یه کاری کنین چون دفعه آخره من هیچی نمیگم من دوست ندارم پسرم با دختر شما بگرده(واه واه چه خودپسند ??) از زبان تام تا خواستم حرف بزنم پرید گفت هیچی نگید رفت
(خوب فهمیدید موضوع از چه قراره پس) از زبان آدرین پلک مرینت حالش خوب نبود انگار از چیزی ناراحته نکنه اتفاقی افتاده پلک پلک پلک پلک دارم با تو حرف میزنم جواب بده الو کجایی پلک از زبان پلک ها چی میگی چرا مزاحم منو دوست دخترم میشی آدرینم گفت چی دوست دخترت کو کجاس اسمش چیه گفت اسمش هست کممبر?گفتم واقعا که رفتم رو تختم دراز کشیدم به مرینت فکر کردم فک کنم یه حسایی نسبت بهش داشتم دیروز باهم رقصیدیم خیلی حس خوبی بود
از زبان ارباب شرارت که هنوز تصمیم نگرفتم کیو کنم اگه میشه تو نظرات بگین 1روزه کسی رو شرور نکردم هیچ حس منفی حس نمیکنم یعنی همه خوشحالن خودم باید یه کاری کنم از زبان مرینت تیکی بنظرت آوین ناراحت شد اونم گفت نمیدونم شاید اگه از پل.. گفتم پل چیه بقیشو بگو گفت هیچی گفتم باشع از زبان تیکی داشت باخودش حرف میزد وایی نزدیک بود لو بدم که آدرین کت نوآره مرینت گفت تیمی چیزی گفتی گفت نه بابا که همون موقع یه نامه افتاد تو اتاق مرینت
مرینت نامه رو باز کرد توش نوشته بود سلام مرینت من کسی هستم که به تو معجزه گر دادم فردا ساعت8 در حالت مرینت بیا به این آدرس منم گفتم تیکی تو میدونی این کیه گفت آدره این صاحب معجزه گر ها هست گفتم جالبه از زبان آدرین داشت بازی کامپیوتری میکردم که پلک گفت نامههههههه نامه داریییییی اینو داد زد گفت بدبخت آدرین سکته رو زد گفت پلک این چه کاریه گفت خوب چیکار کنم گفتم نامه رو بده گفت بگیر نامه رو خوندم نوشته بود من کسی هستم که بتو معجزه گر داده پس فردا بیا به این آدرس گفتم پلک دیدم جواب نداد گفتم ول کن
خبر خوب اینکه فصل چاهار دختر کفشدوزکی و گربه سیاه 10قسمتش آماده شده ولی توماس گفته وقتی فصل چاهار قسمت آخرش رو هم درست کردیم میدیم بیرون ??
نظر فراموش نشه
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عالی هست داستان تو رو خدا مرینت رو آکومایی کنید
بعدی روبزار منتظرما?????عالی بود
تو برسی
عالی بود ی جایش مثل قسمت کت بلنکس شده بود
عالیییییی دارم وابسته به داستانات میشم زود بنویس. راستی منم چند قسمت از داستنمو دادم بیرون . بخون خواهشا . ولی داستانتو زوددددددد بنویسسسسسس?????
حتما میخونم مال سارا جون رو خوندم تستش رو مال توهم میخونم
عالی
سلام اگه میشه قسمت بعدی رو زود تر بزار من عاشق داستانت تازه با رمان آشنا شدم
چهار قسمت رومانتیک هم خوندم
منتظر قسمت 5 هستم
وای عالی