
اینم پارت ۱۷ ما میخوایم تا پارت ۲۰ ادامه بدیم چطوره؟
تو اتاقم بودم که صدای تلوزیون ?را شنیدم حتما جک بود یکم فکر کردم اون هر روز به پلین نزدیک تر میشد? اما من نمیخواستم اون فکر میکنه من عاشق سینانم یکم? فکر کردم باید یجوری ازش بپرسم که عاشق شده یا نه? رفتم و به موقع رفتم تا نشستم برقا رفت ? من نا خوداگاه جیق بلندی زدم که فکر کنم اسمون زمین لرزید که? جک گفت اروم باش اروم الان گوشیت کجاست گفتم دستمه گفت چراغ قوه شو روشن کن ?? گفتم باشه و روشنش کردم رفتو یک شمع اوردو روشن کرد??? با خودم گفتم بهترین موقع برای پرسیدنشه گفتم جک یه سوال گفت میشنوم گفتم تاحالا عاشق شدی؟ ❤ راستشو بگو گفت راستشو بخوای اره قیافه جک?? قیافه من?? با اجله گفتم کی چن بار گفت چرا ترمزت بگیر اروم? گفتم بگو دیگه گقت خوب دوبار اولین بار هوس بود اما دومی گفتم کی گفت اولی که طناز بود???? دومی.... گفت تو چی گفت منم مس تو ❤شدم دوبار اما بر عکس تو دومی هوس بود گفتم دومی امید بود قیافع جک???? قیافه من???? گفتم اولی..... نفس امیقی کشیدمو گفتم تو بودی یهو رنگش سفید ? گفتم تو دومی کی بود با خجالتو سر پایین گفت تو و انگار اب شد رفت تو زمین من که ذوب شده بودم???? اما تا الان با هم بودیمو و الانم که داریم ازدواج میکنیم????????
از زبان وزیر یعنی سینان
بعد کلی خریدو معطلی برای ارایشگاه دخترا رفتیم خونه تا خواستم چشم رو هم بزاذم این نوار ولسن پاشو پاشو میکرد نمیزارن بخوابیم ما بد یختا(کاری که آیناز وقتی میاد خونه ما و بدبخت داداشمو نمیزاره بخوابه ?) گفت باز چی شده بزارید کفه مرگمونو بزاریم یهو یه لگد زد منو گفت دیر شد گفتم ای بابا پاشید بچه ها باز رانندگی (پسر بودنم اعذاب داره) ور فتیم وسط عروسی کاترین پاش لیز خرد و داشت می افتاد که جک گرفتش عکاسم عکس گرفت(از شانس خوبتون عکاس اینازو میشناسه و عکسو فرستاد ما هم میزاریم روی عکس این پارت) بعد عروسی رفتیم خونه
از زبان رها
یهو از خواب پریدم ? سریع رفتم تو اتاق کلودیا و ماجرا رو براش تعریف کردم و گفت بگو ببینم چه خوابی☺️ دیدی گفتم یه جای تاریک بودیم ? منو پلینو بسته بودن یهو دست منو بریدن? و از خونم یه مایی ابی ??درست کردن و به زور به پلین دادن پلین وحشی? شد خواست کل دنیا رو نابود کنه گفت دیگه چی دیدی❓❓❔❔ گفتم هیچی دسگه ندیدم انگاری مردم?
و سریع رفتیم پیش پدر ومادر اونا گفتن زود اونارو به اینجا بیارید ما هم رفتیم وقتی رفتیم خوشبختانه تو حیاط بودن به یه بهونه اونارو اوردیم من پلینو با خودم بردم تو اتاقم بقیه هم نمیدونم کجا رفتن (از زبان سینان) بعد عروسی برگشتیم خونه رفتیم تو حیاط و به اسمون ماه خیره شدیم یهو اون ابر قهرمانایی که مارو نجات دادن امدن اون مو بنفشه گفت من رهام اما الان باید ازتون مواظبت کنم مخصوصا تو پلین تو تو خطری و مارو بردن به یه قصر بزرگ پلینو رها برد و دخترا عم با اون دختره رفتن ما پسرا موندیم که یه پسری از جلومون رد شد وقتی صورتشو اونور کرد چشام از حدقه در امد اون نصفش دختر بود????? که یهو صدای جیق شنیدیم ?
از زبان پلین
رها منو برد به اتاقشو گفت پلین منو ببخش من گفتم نه تو منو ببخش اگه من نبودم تو زندگیت خیلی خیلی خوب میشد گفت نه اگه تو نبودی من خونوادمو پیدا نمیکردم تو منو ببخش و همو بغل کردیم یهو یه مرد جلومون زاهر شدو رها قش کرد منم جیق زدم که یهو همه چیز سیاه شد???????
نظر سنجی ایا رها حذف بشه؟
بای تا پارت بعدی????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چی کار دادی به رها بیچاره دختر به این خوبی
عزیزم حذفش نمیکنم و باید بگم رها اول کار ادم بده بود الانم ادم خوبست و اسمشو از رها به کلویی تقیر دادم اما چون رها رو بیشتر دوست دارم تو داستان نمیگم کلویی
هم نه هم اره?
اوکی عزیزم