
سلام دوستان اومدم با پارت اول داستان و امروز یکشنبه 3 مرداد هست
شروع داستان از زبان ادرین:صبح از خواب بیدارشدم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم وسط صبحونه مامانم گفت امیلی_امروز میری به یه دانشگاه دیگه....ادرین_چرا؟.....گابریل_چون ما فهمیدیم اکیپ mdc که مدیرش دختری به نام مرینت دوپن چنگ هست توی دانشگاه فرانسیس درس میخونه و تو هم باید بری به اون دانشگاه و سعی کنی نظر اون دختر رو جلب کنی تا بتونیم به راحتی اون چیزی رو که میخوایم گیر بیاریم......ادرین_اما من نمیخوام به ی دانشگاه دیگه برم چون نینو تنها میمونه.......امیلی_نگران نباش اون هم با تو به اون دانشگاه میاد ما که نمیتونیم هکرمون رو تنها بزاریم.......ادرین_باشه قبول
سوار ماشین شدم و با بادیگاردم رفتم به سمت دانشگاه جدید وقتی رسیدم دیدم نینو هم اومده و با هم به سمت کلاس رفتیم.......از زبان مرینت:توی کلاس بودم که خانم بوستیه اومد و گفت امروز دو تا دانشجوی جدید داریم بیاید تو که دیدم دو تا پسر اومدند تو و جلوی ما نشستند....مرینت_الیا میگم این همون ادرین آگرست مدل معروفه نیس......الیا_چرا خودشه.برا چی میپرسی.ببینم نکنه عاشق شدی.....مرینت_چی من نه بابا همینجوری گفتم
زنگ تفریح☜از زبان ادرین:با نینو داشتم حر5 میزدم که دیدم دو تا دختر از جلومون رد شدن منم با نینو سریع رفتم پیششون.......ادرین_سلام اسم من ادرین اگرست هست و شما......مرینت_سلام منم مرینت دوپن چنگ هستم......با شنیدن اسم مرینت هول شدم و گفتم مرینت دوپن چنگ شمایید؟.....مرینت_بله خودم هستم چطور؟.......ادرین_هیچی فقط میخواستم مطمئن بشم.....(ذهن ادرین:خودشه ولی واقعا چه دختر جذابی هست حالا باید کاری کنم که گیرش بندازم 😈)
از زبان مرینت:بعد مدرسه اومدم برم بیرون که ادرین رو دیدم داشت با دو میومد سمتم......ادرین_ام ببخشید میگم شما وقت اضافه ندارید؟....مرینت_برای چی؟.......ادرین_هیچی میخواستم باهاتون قرار بزارم
مرینت_ببخشید ولی من نه اصلا شما رو میشناسم نه نسبتی با شما دارم چطور میتونم با کسی که نیمشناسم قرار بزارم.....ادرین_ولی.... نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه سریع از اونجا دور شدم
به خونه که رسیدم رفتم توی اتاقم و زنگ زدم به الیا و همه چیرو گفتم اونم گفت میاد پیشم...وقتی الیا اومد بهش گفتم باید چیکار کنم......الیا_به نظر من خوب حرفی بهش زدی تا کسی رو کامل نشناختی باهاش جایی نرو تازه هر کی هم میخواد باشه.......مرینت_ممنونم الیا که کمکم کردی و بهم ارامش دادی راستی از اکیپ ag چه خبر؟
الیا_هیچی فعلا هیچ اقدامی نکرده ولی از لوکا شنیدم که میخوان بیان فلش رو بدزدن پس حواست جمع باشه.......مرینت_از هویت هاشون خبری نشده؟.....الیا_نه فعلا چیزی گیر نیاوردیم
چند نکته درباره داستان: 1مرینت و ادرین و الیا و نینو موقع معموریت لباس های مخصوص میپوشن که کسی نمیتونه اونا رو تشخیص بده ولی ادرین هویت مرینت رو فهمیده و الان میخوان ازشون یه فلش بدزدن که توی اون فلش نقاط زعف و قدرت تمام اعضای اکیپ mdc هست و حتی با اون فلش میتونن سیستم های امنیتی مکان ها رو از کار بندازن و مهمتر اینه که توی اون فلش نحوه ساخت سلاح فرا ناپذیر هست که میتونه کل دنیا رو نابود کنه _2لوکا جاسوس حرفه ای هست که با استفاده از دستگاه صدا نقشه های اکیپ ag رو میفهمه_3 اکیپ ag کارش دزدیدن اشیاء قیمتی و ترول ادم های معروف هست و برای همین بعضی مواقع اکیپ mdc جلوشون رو میگیره
خوب دوستان امید وارم خوشتون اومده باشه
فالو:فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محشر بود عزیزم
فصل دوم داستان من هم اومده اگر دوست داشتی بخون 😍🙏🏻
ممنون
عالی بود💖
ممنون
عالیییی⚘
ممنون
عالی بود
ممنون
سلام عالیه پارت بعد رو زود بزار راستی آجی میشی
ممنون
بله حتما
ستارم 12 سالمه از اصفهان