
معرفی: (علامت کوک *،علامت جین&،علامت جیمین^،علامت جیهوپ%،شوگا$،نامی#،تهیونگ@،علامت آنی! ، علامت جس× ) ریختن پشم های شما در این پارت از رگ گردن به شما نزدیکتر هست ببخشید چند وقت نبودم عموی پدرم فوت کرده ،خیلی دوسش داشتم لطفا اگه میشه یه فاتحه براش بخونی وبرای ثبت باز دید تا نتیجه برید
از زبوت آنی:آروم جس رو از روی مبل بلند کردم ،دستش رو دور گردنم انداختم و به سمت اتاقم رفتم گذاشتمش رو تخت؛پتو رو روش کشیدم و از اتاق اومدم بیرون رو مبل نشستم و دستامو قاب صورتم کردم،من نمیخوام اونم از دست بدم،یه قطره اشک راه خودشو از بین پلکای روی هم خوابیدم پیدا کردم دستامو از روی صورتم برداشتم اون قطره اشک رو از روی صورتم برداشتم و به رو به روم خیره شدم و به این فکر کردم که باید چیکار کنم،که صدای شوگا افکارمو بهم ریخت $ چت شده تو ! هیچی حالم خوبه(لبخند ضایع) $مطمعنی !آره..آره،آروم بلند شدم رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم و رفتم پیش اعضا !من میرم بیرون یگم هوا بخورم میام،اعضا داشتن تلویزیون میدیدن سراشون رو به طرفم برگردوندن و گفتن $مراقب خودت باش !چیزی نمخواین &صبح خرید گردی یادت نمیاد !ببخشید حواسم نبود خدافظ،از خونه رفتم بیرون آروم داشتم توی خیابونا قدم میزدم که یه چیزی افتاد رو صورتم سرمو بالا کرد که دیدم داره بارون میاد گوشیمو از توی جیبم در آوردم هندزفیریم رو توی گوشم گذاشتم به راه ادامه دادم بعد از چند تا آهنگ اون اهنگ پلی شد اون خیلی دوست داشت خیلی همونطور که من دوسش داشتم ولی اون ع.و.ض.ی ازم گرفتش،اهنگ رو غط کردم داشتم برمیگشتم که به یه ساعت فروشی خوردم یاد اون ساعتای افتادم که برای فنساین خریده بودم رفتم تو ساعت فروشی از همون ساعت های دفعه ی قبل خریده بودم خریدم......رسیدم خونه کیلید انداختم درو باز کردم دیدم همشون خوابیدن نگاه بهشون انداختم و رفتم تو اتاقم ساعتا رو توی کمدم قایم کردم لبباس خوابم رو پوشیدم و کنار جس خوابیدم
از زبون نویسنده:میرم اونور داستان پیش مافیای داستان(این این راوی ها توی بازی مافیا شد)......:کارشونو ساختین.......ای اهمقا من به شما پول میدم که اینجوری کارو خراب کنید.......خب کار کی بود......اون دختره.....انگار از دست دادن اون پسرک براش کافی نبوده این دفعه زندگی شو میگیریم،رو به پنجره به منظره نگاه میکرد پاشو روی میز گذاشت از روی میز فندک رو برداشت و سیگار توی دستشو روشن کرد،پوزخندی زد و یه پوک از سیگار کشید(نمیدونم اینجاشو درست توضیح دادم یا نه ولی امیدوارم بفهمید منظورمو) مردی در اتاقو زد ....:بیا تو مرد:طبق اطلاعات به دست اومده اونی که کار ما رو توی فن ساین خراب کرد .....:خودم میدونم کار کیه برو سر اصل مطلب مرد:اون خواهر مین یونگی هست،از تعجب بلند شد برگه رو از دست مرد گرفت و شروع کرد به خوندن .....:کی فکرشو میکرد دوست دوران دبیرستانم الان بشه دشمنم هاااااااااااا(خنده های شیطانی)
از زبون تهیونگ:با افتادن نور رو صورتم بیدار شدم دیدم همه ی اعضا خوابن پس کار کیه،یکم دقت کردم دیدم آنی هستش از روی میز کنار دستش یه در قابلمه و قاشق برداشت دور ما میچرخید و با قاشق به در قابلمه ضربه میزد منم رفتم پشتش و شروع کردم به سر و صدا در آوردن اعضا کم کم از خواب بیدار شدن آنی گفت !ازت ممنونم که کمکم کردی این خرس های قطبی رو از خواب بیدار کنم،آروم خندید شوگا از پشت سر به آنی نزدیک میشد یه دستاشو برد شروع کرد به قلقلک دادنش و گفت $خرسای قطبی با ما بودی!غلط.....کردم...اصل..ا م..نن خر..س قطب..ی...هس..تم،بعد از خندیدن رفتیم تو آشپز خونه داشتیم صبحونه میخوردیم که صدای جیغ اومد آنی دوید طرف اتاقش
از زبون آنی:صدای جیغ جس اومد سریع دویدم تو اتاق دیدم رو تخت نشسته او با ترس به رو به رو خیره شده،منو دید صدام کرد ×آنی بیا اینجا آرم رفتم طرفش بغلش کردم و نگاش کردم از رو تخت بلند شد و رفت جلو آینه به صورتش نگاهی کرد و گفت ×نگا به صورت زیبای من چه صدمه ی زدن !تو،تویه همچین وضیعتی هم به فکر صورتتی ×چیه نکنه حسودیت شده،خندهی کردم بعد یادم افتاد چیکار کرده بلند شدم اونم رو تخت نشست من رو به روش وایستادم سعی میکردم صدام بلند نشه گفتم !ای اهمق میدونی اگه میگرفتنت چی میشد،میکشتند به وحشت ناک ترین روش توی جهان،یه قطره اشک روی گونم سر خورد افتادم رو زمین،جس آروم بغلم کردو گفت ×نگران نباش من این سهو ترکت نمیکنم،من این اون نیستم من یه گربه ام نه تا جون دارم !هی با عشق من درست حرف بزن ×یه جوری میگی عشقم که هرکی ندونه فکر میکنه با هم رابطه داشتید،به منکه نگو من خودم میدونم داداشته
از زبون کوک:آنی دوید سمت اتاقش منم بلند شدم ببینم چه خبره شاید چیزی لازم داشته باشه رفتم ائنجا میخواستم برم تو اتاق که صدایی که اومد تو جام میخکوبم کرد !هی با عشق من درست حرف بزن،واینستادم تا ادامه حرفشو بشنوم فقط تا جایی که میتونستم از اونجا دور شدم

ایزی ایزی تمام تمام حال کردین چه جای حساسی کات کردم،فکر کنم معلوم شده باشه خفاش شب کیه چالش1 :به نظرتون بین آنی و جی کی چی میشه چالش2 :خفاش شب کیه بای بای پارت بعدی یکمی م.ن.ح.ر.ف.ا.ن.ه.است یک عدد تک پارتی از تهیونگ بزارم یا خیر این بگید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود 👍 پارت بعد رو زود بزار 💜🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 چالش ۲ خوفاش شب سهو هست عشق انی
جوابت نزدیک بود ولی درست نبود
یه چیز دیگه اگه ته داستانو خونده باشی باشی سهو داداش آنی هستش البته واقعی نه حالا پارت بعدی قشنگ معلوم میشه داستان از چه قراره
عالی بود و میسه یه تست درست کنی ازون عکسی که ته داستان گذاشتی بزاری با مدلای مختلف ؟ مدل وی و کوک رد دارم ولی از بقیه پیدا نمیکنم لطفاااااا ʕ ꈍᴥꈍʔ
عزیزم من فقط اینو با مال ته و جونکوک رو دارم دفعه بعدی اخر پارت اونا رو میزارم براتون
ممنوننننننن♥💜
عالی بود پارت بعدو زود تر بذار
راجب تک پارتی هم به نظر من اول داستانو بنویس بعد تکپارتی
حتما
عالی بود 🎀💫
ممنونم