پارت اخر🙂🙂
مرينت:منظورت چيه من خواهرت نيستم.
اون دختر :من مارال هستم داستان زندگى واقعيت را مى دانى؟
مرينت:نه
مارال:تو از خانواده ى اگرستى چندسال پيش وقتى اميلى يعنى مادرت مرد پدرت گابريل افسرده بود
و نمى تونست از ٣ تا بچه مراقبت كنه پس من را به يك خانواده ى كره اى داد
و تو را به يتيم خانه برد تا يك خانواده تو را بزرگ كنند فكر مى كردم بهت گفتن.
مرينت:اين امكان نداره من ....من ادرين اينو مى دونه؟
مارال: نمى دونم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)