سلام سلام من برگشتم با پارت ۱۰ اما با تاخیر زیاد?اولن از همه ی شما عذر میخواهم بابت تاخیر زیاد.من بیشتر یه هفته پیش داستان رو نوشتم ولی گوشیم خراب شد و بلافاصله بعد از اینکه درست شد این پارت رو گذاشتم. امیدوارم منو درک کرده باشید. راستی من یه سوپرایز دارم براتون که منو ببخشید به زودی میفهمید چیه.خب بریم سراغ پارت ۱۰. امیدوارم خوشتون بیاد❤
_مرینت دوپن چنگ؟_بله، بله خودم هستم حال برادرم چطوره؟_ اصلا حال آدرین دوپن چنگ خوب نیس، لطفا سریع خودتون رو به بیمارستان برسونید.? من و آدرین بدو بدو داشتیم به بیمارستان میرفتیم._از اینجا تا بیمارستان خیلی راه هس نمیتونیم به موقع به بیمارستان بریم._ مرینت بیا تاکسی بگیریم._الان دیر موقع هس دیر تاکسی گیرمون میاد. من و آدرین همینجور که داشتیم میدویدیم و فکر میکردیم یهو من سر خوردم و افتادم زمین? آدرین سریع اومد به سمتم دستم رو گرفت و گفت: عشقم چی شدی تو؟ گفتم: آدرین مهم نیس. من خوبم. فقط خیلی نگران داداشمم. گفت: مرینت آخه.... دستم رو گرفتم جلوی دهنش و گفتم: آدرین لطفا?
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
لطفا الیا رو بیار تو داستان
خیلی بدی???
چرا؟??
اقا من داستان ساختم ممنون میشم نگاه کنید و نظر بدید