گااایز..اینم پارت دیگه امیدوارم خوشتون بیاد.....لایک و کاممت فراموش نشه♡♡
تی/اس:(با جین نودل،چابجائه و گوشت کبابی درست کردیم و همشونو بهم یاد داد ...وقتی در کنارش بهم یاد میداد حس خوبی داشتم...بعد شام و کلی بگو و بخند و بازی با پسرا و خوردن شام بالاخره شب بخیر گفتیم و به سمت اتاقامون راه افتادیم...منو جین کنار هم از پله هابالا رفتیم...خواستم ازش جدا شم و به سمت اتاقم برم که دستم کشیده شدو منو داخل اتاقش برد..از کارش شوکه شده بودم...درو بست و منو به در اتاق چسبوند...دستشو زیر چونم برد و صورتشو به سمت صورتم خم کرد و ل.ب.امو به دندون گرفت..اخم تو گلوم خفه شد و اون داشت با بدجنسی ل.ب.امو می.م.کید...بعد از چند ثانیه چشام ناخداگاه بسته شدو همراهیش کردم..همونطور که می ب.وسیدم منو به تخت هدایت کرد و روش دراز کشیدم و روم خیمه زد...این مرد و دوست داشتم...اون غریبه نبود..حس گناه نمیکنم چون منم دوسش دارم..منم همراهیش میکنم..بدون اون زندگی انگار برام سخت و کسل کننده ست...ازم جدا شد و هر دومون به نفس نفس افتاده بودیم...به چشمام نگاه میکرد...خنده کم و پنهونی زد..انگار از چیزی مطمئن شده بود...کنارم روی تخت دراز کشید.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
حتما پارت 19رو بذار داستانت عالیه💝
باشه عزیزم خیلی ممنون..گذاشتم فقط باید یکم صبر کنین تا منتشر شه🍭🍭🍭