
سلام به همه دوست های خوبم و الان اومدم با ع*ر*و*س*ی زوج جاسوس
( صبح روز قبل ع*ر*و*س*ی ) ساعت : 8:00 صبح 🐞 صبح بلند شدم خواستم برم طبقه پایین ( اتاق مرینت طبقه بالا هست ) پیش پدرم داشتم از پله میرفتم پایین همه لامپ ها خاموش بود که یکدفعه همه افراد سازمان و پدرم گفتن سوپرایز 🐞 قیافه مرینت 😐😐😐😐😐😐 جولیکا به الیا در گوشی گفت این چرا این شکلی 🦊 نمیدونم 🐞 ( بلند ) اخه واقعا این مسخره بازی ها چیه 🦊 یعنی خوشت نیومد 🐞 خوشم نیومد 😤 ، عاشقش شدم 🤩 ( مرینت با همه رو بوسی کرد و بغل و تبریک و از این حرف ها ) 🐞 وای مرسی ولی من باید برم 🦊 کجا 🐞 پیش اقا داماد 😅 ( مرینت توی یک کافه با ادرین ) ساعت : 10:00 صبح 🐱 خب چه خبرا 🐞 هیچی ، بابام و بچه برام جشن صبحگاهی گرفتن 😅😁 🐞 تو چی 🐱 هیچی امروز نینو و پسرا اکیپ برام پیام فرستادن که امشب مهمونی م*ج*ر*د*ی برام گرفتن 🐞 بیخود 😡😡😡😡😡😡😡😡😡 🐱 قیافه ادرین 😨😨😳😳 غلط کردم 🐞 🤣🤣🤣🤣🤣 وای قیافش رو 🤣🤣🤣 ترسیدی ........ وای از ترس گفت غلط کردم 🤣🤣🤣🤣🤣 🐱 قیافه ادرین 😐😐😐 خیلی بی مزه ای

🐞 خب حالا این موضوع به کنار ، میخواستم امروز با هم حرف بزنیم در مورد یه چیزی 🐱 چی 🐞 انگشتر خ*ا*س*ت*گ*ا*ر*ی 🐱 خب؟! 🐞 خب این سنگ رو انگشتر خیلی آشناست موضوع چیه ..... از کجا این رو خریدی 🐱 خب من دروغ نمیگم اون روز ازت خواستم بزاری سنگ چشم ویشنو رو بدزدم برای اینکه یه تیکه کوچیک از اون سنگ رو برای انگشتر تو بزارم چون یه الماس خیلی خاصه ولی خب دعوامون شد 🐞 پس یعنی این الماس یه تیکه از چشم ویشنو 🐱 نه 🐞 پس چیه 🐱 خب اون روزی که فهمیدم کاگامی یکی رو استخدام کرد تا به تو شلیک کنه بعد از حرف زدن با کاگامی رفتم کوه جیغ زدم 😅😅😅 و خب بارون اومد منم رفتم تو یه غار اونجا یه سنگ دیدم خواستم برش دارم که افتاد و یه تیکه ازش شکست و یه چیزی درون سنگ درخشید ، وقتی بارون بند اومد سنگ رو برداشتم و رفتم طلا فروشی لایه رویی سنگ رو برداشتیم و یه الماس ابی داخلش بود و منم یه تیکه ازش رو گذاشتم روی انگشتر تو صادقانه بگم من ارزش مادی اونو نمیدونم ولی میدونم ارزش معنوی زیادی داره 🐞 قیافه مرینت ☺☺☺😊😊😊😚😚😚🥰🥰🥰 ( عکس انگشتر مرینت 👆 )
( روز ع*ر*و*س*ی ) 🐱 صبح بلند شدم امروز بهترین روز زندگیم بود ، امروز بهترین صبح زندگیم بود 🙂😊 🐞 صبح بلند شدم ، خیلی استرس داشتم انگار میخواستم بالا بیارم حالم کلا بد بود 🤢🤕🤒😷 ( ظهر همان روز ) 🐞 وای سالن ع*ر*و*س*ی رو دارن اماده میکنن من هنوز اماده نشدم حالم بده همه دوستام بالا سرم رو تخت بودن که ادرین در زدم 🐱 عزیزم حالت خوبه ( خواست بیاد تو اتاق که الیا سریع درو بست ) 🐱 اِ چیکار میکنی ...... درو باز کن 🐞 الیا درو باز کن ...... آی سرم 🦊 اخه اگه داماد قبل ع*ر*و*س*ی عروس رو ببینه بد شانسی داره 🐞 دَهَنِرِه ببند ..... درو باز کن 🦊 باشه 😐😐 ( الیا درو باز کرد ادرین اومد تو ) 🦊 حالا چرا عصبانی میشین 🐱 بد شانسی بخوره تو سرم بد شانسی بره به درک بابا ...... عشقم داره میمیره 🐱 عزیزم بیا بریم دکتر 🐞 نه نه نه من خوبم بعدشم بچه ها به دکتر زنگ زدن بیاد اینجا ( دکتر در زد و اومد تو .... بعد معاینه ) 🐱 خب چشه دکتر : استرس قبل عروسی 😁 ( دکتر و همه بچه ها رفتن بیرون ) 🐱 عزیز دلم واسه چی استرس داری عشقم 🐞 میترسم 😪😥 🐱 اخه از چی 🐞 ( بغض مرینت ترکید و این حرف ها رو با گریه گفت ) از همه چی ، از این که لو بریم ، از اینکه تو رو از دست بدم بخاطر شغلم ، از همه چییییی 🐱 عزیزم من و تو زوج جاسوس هستیم در برابر همه چی با هم هستیم 🐞 قیافه مرینت 🥲🙂

🐞 با حرف های ادرین حالم خوب شد بعد از رفتن ادرین تیم ارایش و لباس من اومدن و منو اماده کردن ( عکس لباس و مدل مو مرینت و میکاپ )

🐱 بعد از اینکه با مرینت صحبت کردم رفتم تو اتاقم بعد نینو منو نگاه کرد و اخم کرد بعدم خندید 🐱 چیه 🐢 اخه ادم هنوز کار مو هاش تمام نشده میره پیش عروس اخه خودتو تو اینه نگاه کردی نصفش تافت زده نصف دیگش داره وا میره 🐱 خا حالا بریم اماده شیم ( عکس لباس ادرین )

( عکس سالن ع*ر*و*س*ی ) البته بگم ع*ر*و*س*ی مرینت و ادرین کنار ساحل هست و اینم عکس ش هست

( و بالاخره ع*ر*و*س*ی ) نویسنده 🙂 : ادرین و پدر ( پدر کلیسا ) ایستاده بودن و مرینت و به همراه پدرش رفتن سمت اونا و مرینت و ادرین رو به رو هم ایستاده بودن و پدر کلیسا هم وسط پدر کلیسا : خب ما امروز جمع شدیم تا در این مراسم خاص و ارزشمند شریک باشیم و در محضر خداوند این زوج جوان را به عقد هم در اوریم خب اقای ادرین اگراست ایا شما قسم میخورید که در سختی و اسانی ... خوشی و ناخوشی ... سلامت و مریضی ... رنج و درد در کنار دوشیزه مرینت دوپت جنگ باشید ؟ 🐱 بله 😊 پدر کلیسا : و حالا بانو مرینت دوپن چنگ ایا شما قسم میخورید که در سختی و اسانی ... خوشی و ناخوشی ... سلامت و مریضی ... رنج و درد در کنار اقای ادرین اگراست باشید ؟ 🐞 بله 😍 پدر کلیسا : و حالا با قدرتی که خداوند به من داده من شما را زن و شوهر مینامم ( دست بزنین 👏🏻👏🏻👏🏻🎉🎉🎉 ) و مرینت و ادرین حلقه ها را در دست هم کردن و اسمشون پشت حلقه ها حک شده بود ( عکس حلقه ها 👆🏻 )

و بعد مرینت و ادرین همو 💋 🐱 فکر کنم الان وقته پرت کردن دسته گله 🐞 اره باشه خب ۱ ۲ ۳ پرت کرد و دسته گل افتاد روی میز نینو و الیا همه تشویق کردند ( شب در مراسم موقع شام )

( عکس میز شام 👆 ) 🐞 داشتیم عکس های عروسی رو میگرفتیم منو ادرین بالای یه سنگ لبه دریا ایستاده بودیم 🐞 اوف اقای وینستون ( عکاس اقای وینستون هست ) تموم نشد من دارم عرق میکنم ارایشم خراب میشه 🐱 هوا گرمه نه بعد به اب دریا نگاه کرد 🐞 فهمیدم میخواد چیکار کنه گفتم ادرین اگه یه تیکه از لباسم خیس شه کاری میکنم بجای اقای اگراست بهت بگن اقای قیمه اگراست 🐱 باشه بابا نمیکنم ، حالا بیا بریم شام بخوریم من دارم میمیرم 🐞 وای گفتی منم ( بعد شام خوردن مهمونا کم کم داشتن میرفتن )

🦊 وای مرینت عزیزم خیلی برات خوشحالم امیدوارم خوشبخت شین ( ادرین اومد و چونه ش رو گذاشت رو شونه راست مرینت و با دو تا دستاش بازو ها مرینت رو گرفت ) 🐱 بیخشید الیا ولی من میخوام همسرم رو بدزدم 😁 ( ادرین شکل عکس بالا مرینت رو ب*غ*ل کردن و رفتن )

🐞 هی چیکار میکنی منو بزار زمین اصلا کجا داریم میریم 🐱 داریم میریم خونه خودمون ( مرینت و ادرین رفتن همون ویلا سفید کنار ساحل ) 🐞 وای تو اینجا رو خریدی 🐱 اره برای تو خریدم 🐞 مرسی خب حالا منو بزار زمین 🐱 نه بانو تا دم در اتاق همراهیتون میکنم 😈 ( دم در اتاق مرینت و ادرین ) 🐱 خب بانو با من کار دیگه ای ندارین 🐞 چرا دارم من شما رو دعوت میکنم به داخل اتاق و بعد یقه ادرین رو کشید سمت اتاق و درو بست ❤
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوشم اومد؟عاشقش شدممممممم
من چرا دارم از شدت منحرفی سکته میکنم
عالی بود💙
عالی بوددددد خیلی فوق العاده بود😍😍😍
عالی بودددد🏃😍👀
میگم طبیعیه که اخرش م،ن،ح،ر،ف شدم؟😂😅
اره گلم عادیه اگه نمیشدی شک میکردم😂🤣
عزیزم بنظر من کاملا طبیعیه چون منم منحرف شدم 😂😂😂😍😍😍😂😂😂
کاملا عادی هست اگه کسی اخرش منحرف نشه اصلا ادم عادی نیست
اره منم شدم عالی بود
منم