اینم قسمت جدید امیدوارم خوشتون بیاد
از روش بلند شدم اونم بلند شدم دستم رو بردم سمتش گفتم:«کلاری ون سنت?.» اونم دستم رو گرفت و گفت:«از اشنایت خوشبختم منم الکس دیلنم?.» بعدم رفتم تو اتاق و در رو بستم الکسا تو اتاق نبود نگران شدم? سریع از اتاق زدم بیرون از پله ها رفتم پایین و دور و بر رو نگاه کردم الکسا داشت با یه پسری حرف میزد?? منم بخیال شدم و دوباره رفتم تو اتاق و در رو بستم و گرفتم خوابیدم?
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
یه سوال اون اخرش مگه کلاری نبود که با الکس بود؟؟؟پس چرا گفت اسمش سیدی و اینکه مگه قبلو همو ندیده بودن پس چرا اسم همو پرسیدن؟؟؟؟؟؟؟
تو خوب به داستان دقت نکردی من گفتم کلاری قیافهاش رو تغییر داد و اسمش شد سیدی چون میخواستن برن ماموریت ولی هدف الکس از اب در اومد سیدی الکس رو میشناخت چون کلاری بود اما الکس سیدی رو نمیشناخت و کلاری برای اینکه تابلو نشه اسم الکس رو ازش پرسید برو یه دور دیگه داستان رو بخون
واااااااااای زیاد بنویس و حرف نداره عالیه اصلا نم چی بگم?????❤❤❤ولی اگه نزاری نمیشه
باشه?
وای خیلی جالب بود
ماموریتشون چیه؟
تو دنیای جادوگر ها دو نوع جاسوس داریم اولی جاسوس هایی که از انسان های خاص برای کمیته جادوگران اطلاعات جمع اوری می کنن از این طریق امتیاز جمع آوری می کنن و اگه بتونم تا اخر تحصیل تو مدرسه جادوگر ها نفر اول بمونن میتونن هر کاره که دوست دارن بشن اگر که نه بر اساس امتیازشون بهشون شغل داده میشه نوع دیگه جاسوس هایی هستن که از دنیای جادوگر ها محافظت می کنند به طور مثال خایٔن ها رو پیدا می کنن و میکشن یا کسایی که راجب دنیای جادوگر ها فهمیدن حافظه شون رو پاک می کنن اونا هم امتیاز جمع آوری می کنن ولی نه زیاد و امتیاز جمع آوری کردنشون اون ها رو به جایی نمیرسونه چون اونا برای همیشه کارشون همینه کلاری جز دسته اوله این دو دسته مدرسه های جدا دارن ببخشید اگه توضیحش زیاد بود?