میراکلس عشق پنهان 5

از زبان آدرین:آخ سرم چه قدر درد می کنه.من کجام؟اینجا کجاست؟من داخل یک محفظه شیشه ای چیکار میکنم.کنارم رو نگاه کردم یک محفظه دیگه دیدم.محفظه خودم رو با پاهام شکستم.جلوی محفظه کناریم ایستادم.نه این امکان نداره....

نه این امکان نداره مادرم تو تابوته.مگه مادرم گم نشده بود.چرا پدرم بهم دروغ میگفت.چرا میگفت مادرم گم شده در حالی که مرده بود.آسانسور جلوم رو دیدم.سریع رفتم توش و دکمه رو زدم آسانسور هم به سمت بالا در حال حرکت بود.

رفتم و رسیدم به اتاق پدرم جلوی تابلوی عکس مادرم.از اتاق پدرم رفتم بیرون.خواستم در رو باز کنم و برم بیرون که نشد چون درش قفل بود.پنجره ها هم قفل بودن.

اصلا هیچی یادم نمی اومد.نمیدونستم که پایین چیکار میکردم یا چرا مادرم اینجاست یا اینکه چرا همه در ها و پنجره ها قفلن.یهو چیزی به فکرم رسید.اینکه هر اتفاقی افتاده باشه تو خونه افتاده و من میتونم دوربین های مدار بسته رو چک کنم.رفتم سمت جایی که دوربین های مدار بسته کنترل میشدن.

تصویر تمام دوربین های خونه روشن شد.تاریخ رو عقب بردم.ولی نمیدونستم چقدر ببرم عقب.بردم و بردم تا رسیدم به یک ماه قبل.وای نه یعنی من یک ماه کامل خواب بودم.و بعد همه چیز رو دیدم.بغضم گرفته بود و نمیدونستم چیکار کنم.اوه تازه یادم افتاد معجزه گرم.

معجزه گرم رو انداختم پایین.دوباره رفتم پایین و گشتم و معجزه گرم رو پیدا کردم.پلگ اومد بیرون البته به صورت خواب آلود.گفت آخ آدرین چی شد.پدرت کو که داشتیم با هاش میجنگیدیم.منم همه چیز رو برتش توضیح دادم.اونم دهنش باز مونده بود.

گفت خوب چرا وایسادی بیا بریم بیرون منم تبدیل شدم و رفتیم بیرون.بیرون رو که نگاه کردم کلی آدم آکوما زده و کلی هیولای آموکی دیدم.گفتم ای وای همش تقصیر منه من نباید عصبانی میشدم و به پدرم حمله میکردم.رفتم بگردم ببینم چه کسانی آکدما زده نشدن.از شانس خوبم آلیا و نینو رو دیدم.تبدیل به آدرین شدم و رفتم پیششون.

نینو گفت کجا بودی رفیق دلم برات خیلی تنگ شده بود.آلیا گفت راست میگه کجا بودی.چیکار میکردی.من گفتم وقت ندارم توضیح بدم میشه شما توضیح بدین اینجا چه اتفاقی افتاده.

اون ها هم گفتن ارباب شرارت با تمام قواش حمله کرد گربه سیاه ناپدید شده بود و فقط روباه قرمز مونده بود که یهو کفشدوزک با بقیه اومدن اما بدون تو کار خیلی سخت بود و اون ها هم....

ممنون عزیزان که نگاه کردین????