اینم پارت 3اما بنابه دلایلی پارت1منتشر نشد اما چیز خواصی توی پارت 1نبود
بعد از چند دقیقه از خونه استاد فو به خونه برگشتم وتبدیل به خودم شدم پلگ گفت چیشد ادرین لیدی باگ چی گفت گفتم اون فقط میخواست بگه که چون دیگه نگهبان معجزه گر هاست میخواد من یه معجزه گر همرا خودم داشته باشم و اونم همین طور پلگ گفت چرا همچین حرفی زد گفتم تا وقتی ما نتو نستیم از پس یه شرور بر بیایم اون معجزه گرارو بدیم به کسی که بهش اعتماد داریم تا اون بیاد کمکمون پلگ گفت بیخیال پنیر من کجاست ??پنیر رو به پلک دادم بعد رفتم روی تخت دراز کشیدم با خودم گفتم اخه چرا لیدی باگ این حرفارو زد چرا اخه زبونش یه چیزی میگفت دلش یه چیز دیگه اصلان نمیدونم اخر این قضیه چی میخواد بشه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
ببخشید خیلی کم بود اخه پارت های بعدی بیشترش میکنم