جادوی بیرحم6 فصل2

از زبان مرالین: از خونه زان رفتم بیرون و دویدم سمت بیمارستان جرجیا

به بیمارستان رسیدم وارد شدم رفتم پیش یه پرستار و پرسیدم: ببخشید اتاق جیک کانر کجاست؟ .

پرستار گفت: طبقه دوم،اتاق 64. گفتم: ممنون. بعد رفتم سمت آسانسور

در آسانسور باز شد هیچ کس توش نبود وارد شد .یکم مانده بود تا به طبقه دوم برسم که.....

برق قطع شد و آسانسور متوقف شد😨. یکهو یه نفر شروع کرد به لالایی خوندن😶. میگفت: لای لای آی لای لای آی لالالالا.

یکهو سر درد عجیبی گرفتم . بخاطر لالایی بود حالم رو بد میکرد😟 دستم رو گذاشتم رو گوشام اما صدا لالایی به قدری زیاد بود که هنوز هم میشنیدمش چشمم رو بستم و گفتم

بسه! دیگه تمومش کن(با گریه) . افتادم رو زمین و بیهوش شدم

وقتی چشمام رو باز کردم دیدم

روی همون تخته که داخل اون اتاق شیکه بود بودم😨

امیدوارم از این پارت لذت کافی رو برده باشید دوست دار شما آیشا