
سلام این پارت دوم اگه غلط املایی داشتم ببخشید
بعد اینکه قطع کردم کلی فش دادم به آدرین دیدم رز داره نگاه میکنه گفت تموم شد منم گفتم آره گفت میشه درسمونو بخونیم گفتم باشه درسمونو خوندیم و تموم شد رز رفت خونشون منم رفتم رویه تختم دراز کشیدم حوصلم سر رفته بود تلفنمو برداشتم دیدم تو یه خبر ها یه نفر قول شده گفتم همینو کم داشتیم الانم ملت قدرت پیدا کردن که دیدم یه جعبه اونجاس درشو باز کردم دیدم یه گوشواره توشه بعدش یه چیز قرمز رنگ ظاهر شد جلوم گفت سلام کل وسایل اتاق رو سمتش پرت کردم بدبخت سکته کرد بعدش بهم توضیح داد که اون یه کوامی من یه ابر قهرمان تبدیل شدم وایی چقدر خوشگل شده بودم
از زبان آدرین داشتم پیانو میزدم که دیدم نصفه اتاقم رفت گفتم حتما زلزله اومده و وقتی متوجه صدایی وحشتناک شدم رفتم اتاق بابام اونم گفت حتما توهم بوده منو بیرون کرد آخه می با پسرش همچین کاری میکنه دیدم یه جبهه افتاده پیش تختم برداشتمش درشو باز کردم از توش یه گربه اومد گفت سلام من یه کوامی هستم و همیشه گشنمه غذا کجاس همونجور موندم همه چی رو گاز گرفت بعدش گفتم تو کی هستی گفت اسم من پلکه باید قهرمان بشی دنیارو نجات بدی از این چرتو پرت ها گفتم سروکله زدن با مرینت کم بود اینم اضافه شد تبدیل شدم رفتم داشتم با این قول میجنگیدن دیدم یه دختر اومد پیشم
گفتم تو کی هستی گفت من لیدی باگ هستم توچی منم گفتم منم کت نوارم گفت اسم دیگه پیدا نکردی منم گفتم نکه اسم تو خیلی خوبه گفت الان وسط مأموریت هستیم ها از زبان استاد فو ویز فکر نمیکنم کار خوبی کرده باشم که به اینا معجزه گر داده باشم از زبان ویز آره استاد الان جنگ جهانی سوم میشه از زبان لیدی باگ بلخره با این گربه کنار اومدم باهم دوست شدیم چاره ای نداشتم رفتم خونه امروز تعطیل بود به آلیا زنگ زدم اون گفت با نینو میرن بیرون توهم بیا منم گفتم نه چون میدونستم نینو هرجا باشه آدرینم اونجاش اصلا نمیخواستم ببینمش ولی آیلی خیلی اصرار کرد منم قبول کردم رفتم درسته حدسم درست بود آدرینم اونجاس رفتیم به شهربازی آدرین گفت نینو بیا سوار تونل وحشت بشیم اونم گفت باشه من گفتم پس ما چی آدرین گفت من چیکار کنم شما ترسویید منم گفتم اصلا آدرین گفت پس بیا مسابقه بدیم منم گفتم باشه گفت مسابقه اینجوریه که هممون سوار وسایل وحشتناک میشم هرکی بیشتر ترسید اونا بازندن منم گفتم چس نه قرارمون این نبود اون گفت چه زود کشیدی کنار من گفتم من نکشیدم کنا مسابقه میدم گفت باشه اول شما برید منو آلیا سوار تونل وحشت شدیم خیلی ترسناک بود ولی من داد نزدم تا نبازیم آلیا که کلا از اول تا آخر سرش تو گوشی بود
منم که از ترس خشک شده بودم تمام شد دیدم آدرین داره میخنده گفت نرسیدی منم گفتم نه بعدش نینو آدرین سوار شدن باورم نمیشد کل تونل رو خندیدن جوری که صداش کلا بیرون بود بعدش یه دختر به اسم کلویی خورد به من لباسام کلا کثیف شد اون دختر کاری کرد که کل شهر بازی به من خندیدن آدرین اومد سر کلویی داد زد منم که ناراحت بود.فقط دوییدم بارون داشت میومد خیلی سرد بود که یوهو دیدم یه چتر بالا سرمه یه نفر منو بغل کرده اون
اون آلیا بو??کنارم نینو با آدرین که قیافش این شکلی بود?قیافه منم این بود??عصبانیت واسه آدرین ناراحتم به خاطر آبروم یوهو چشمام سیاهی رفت از زبان آدرین مرینت قش کرد زنگ زدیم آمبولانس اومد
مرینت و بردیم بیمارستان بدنش کلا سرد بود خیلی نگرانش بودم نینو آلیا مجبور شدن رفتن من موندم بیمارستان پیش مرینت دکتر گفت حالش خوبه به هوش اومده نمیدونم کنترلم دست خودم نبود رفتم و مرینت و بقل کردم حس خوبی بود از زبان مرینت آدرین اومد تو اتاق اومد منو بقل مرد حس خوبی داشتم البته خس خفه وی هم داشتم بهش گفتم آدرین داری خفم میکنی که یوهو ولم کرد گفت این یه کار دوستانه بود به خودت نگیر که خیلی دختر خاصی هستی از اتاق رفت بیرون دستم انداختم پیشم یه کوزه بود اونو انداختم طرفش سکته زد بدبخت
صبح که شد واسه دانشگاه دیر مونده بودم تاکسی هم پیدا نمیشد یع تاکسی گرفتم هم زمان با آدرین سوارش شدیم به آدرین گفتم میشه پیاده شی من اول سوار شدن گفت من نگهش داشتم راننده من هر دوتونو دیدم نگه داشتم منم ساکت شدم وقتی پیاده شدم از زبان آدرین مرینت پیاده شد گوشیش تو ماشین بود پیا ده شدم گوشیشم برداشتم رفتم جلوش گفتم گوشی گفت ها چیه شمارتو میخوای بدی من به تد محل نمیدم گفتم تو چی دار پرید وسط حرفم گفتم من خنگ نیستم گوشیو از دستم گرفت و انداخت تد سطل آشغال گوشیش زنگ خورد کیفش رو باز کرد گشت گوشی تد کیفش نبود منم با لبخند نگاه میکردم به من گفت اون گوشی مال من بود گفتم آره گفت خیلی آدم چندشی هستی رفت منم رفتم سوار تاکسی شدم دیدم دستشو مرد تو آشغال دونی دنبال گوشی میگره خندیدم رفتم دیدم داد میزنه میگه حساب این کارتو بدجور میدیییییییی
منم گفتم بله مگه بدون حساب میشه وسطای دانشگاه بود که مرینت اومد با بوی آشغال بدیها من که کنارش میشینم گفت خانم ببخشید اومد نشست منم خفه شدم ولی به روش نیوردم چون میگفت حقته از حرفا از زبان مرینت به خانم گفتم خانم میشه من برم دستشویی گذاشت برم رفتم تو دستشویی مردونه رو دیوار با ماتیک نوشتم آدرین آگرست خر است گاو من این است هرجا میرم دنبال منه رفتم سر کلاس از زبان آدرین دیدم یه نفر شرور شده خانم هم گفت برید خونه هاتون منم رفتم دستشویی تا تقیر شکل بدم دیدن رو دیوار مرینت مند مسخره مرده به خدا این دختر روانی تبدیل شدم رفتم
این پارت هم تموم شد امید وارم خوشتون بیاد لطفا نظر بدین
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عزیزم فقط بنظرم مباید معجزه گر میووردی توش 🙁
😘😘 اما عالی بود 😘😘
عالی بود ادامه
عالیه پارت بعد رو زود تر بزار داستان منم اسمش turtles است بخون
عالییییییی بود
من که خوشم اومد بی نظیر معرکه و ۲۰ بود
خیلی عالییی بود
اگه دوست داشتی داستان من "شروع تازه من " رو هم بخون
بازم میگم ادامه بده فوق العاده بود
بچه ها پارت3 در حال برسی
وای این عالیه به این می گن داستان خیلی خوبه همین طوری ادامه بده که طرفتارتم????
مرسی گلم
سلام عالی بود خیلی خندیدم????داستان من هم تازه داره منتشر میشه پارت اوله یعنی اولین بارمه لطفا داستانمو بخونین اسمش میراکلس به خاطر من برگرد هست ممنون و اینکه یسنا جان تو اینده ی درخشانی در نویسندگی داری عالی بود
حتما داستانت میخونم ممنون خیلی ذوق زده شدم
داستانت عالیه مخصوصن ایده یهدعواشون و ابقهرمانیشم کردی کردی خوبه بعدی روزودبزار
عالیییییییی حتما ادامه بده❤❤❤❤حتما دنبالت میکنم❤❤❤❤❤
سلام دوستان پارت بعدی رو حتما میزارم