
سلام این پارت پنجم از عشق خطر ناک مرینت و آدرین است اگر توضیح های داستان را نخوادید برید داخل تست های سازنده و بخوانید
❤️ خدمت کار کلویی داشت با شربتی در دستش می رفت بیرون ما دیدیم که وقتی که کلویی آن شربت را به آدرین داد علاقه ی آدرین به کلویی بیشتر شد پس من و سولینا رفتیم داخل آشپزخانه و تا شربتی که کلویی درست میکرد را درست کنیم . یه کم این یه کمم این این 💛 همین جوری که داشتیم شربت را درست می کردیم یهو یکی در زد
من رفتم تا در رو باز کنم که دیدیم . من مرینت باهم چی سابرینا ؟❤️هی سابرینا تو ایجا چیکار می کنی ؟ نکنه دوباره اومدی کار های ما رو به کلویی بگی هان سابرینا : نه نه من دیگه با کلویی کار نمی کنم العان دو سال است که باهم قعط رابطه کردیم چون من دیگه خسته شدم از بس کلفتی اش را کردم و
توی این دو سال دونبال یه گروه دیگه می گردم که مثل کلویی نباشه میشه من را داخل گروه تان راه بدید لطفا 💛 ام مرینت میشه یک دقیقه بیای . من و مرینت رفتیم پشت کابینت و به مرینت گفتم به نظرت مشکوک نیست ❤️ نه فکر نکنم اگر منم جای سابرینا بودم همین کار رو می کردم خب سابرینا تو می تونی توی توی گروه ما کار کنی ولی بشرت اینکه قول بدی که کار های ما را به کلویی نگی باشه سابرینا : باشه باشه قول میدم
سابرینا : میشه برم دست شویی آخه من نرفتم ❤️ باشه برو نه صبر کن سولینا میشه باهاش بری تا من آن چیز رو درست کنم 💛 باشه سابرینا بدو بریم ❤️ من وقتی که شربت را درست کردم رفتم تا بدم به آدرین که جک جک دیدم . هی جک جک مامان من اصلا تو رو ندیده بودم چغدر بزرگ شدی . شربت را گذاشتم روی زمین و جک جک را بغل کردم جک جک : تو کی هستی مامان من مرده بابامم به من نگاه نمی کنه همش عمه به من میرسه تو مامان جدیدمی تازه مامان جون بابا جون انغدر واسه ی من اسباب بازی می خرند
❤️ آره میدونم من رو فراموش کردی . رفتم تا شربت را به آدرین بدم که کلویی جلوی رام سبز شد و سابرینام بغلش و سولینا دوان دوان اومد و نفس نفس گفت : هه هه سابرینا تمام نقشه هه هامون رو هه به کلویی می گفت اون با ما نیست اون اون با کلویی ❤️ چی می دونستم که تو نمی تونی از کلویی جداشی چون کلویی نمیزاره کلویی به به
مرینت خانم از این ور ها را گم کردی اون شربت رو بده به من باشه آدرین دیگه تو رو فراموش کرده و ترجیح میده یک مادر نمونه برای اون پسرت انتخاب کنه بهتر از مادر قبلی ❤️ نه هرگز درسته جک جک من رو فراموش کرده ولی ادرین نه . من داشتم به سمت آدرین می رفتم که کلویی جلوی راهم را گرفت من رفتم و شربت را به آدرین دادم که کلویی گفت : واب میل خودت منم الان محلول عشقش را زیاد میکنم 👿 ❤️ من و کلویی مدام شربت درست می کرد و به آدرین می دادیم که سولینا گفت هی مریت بس کن . ❤️ من کلویی هی داشتیم شربت به آدرین می دادیم که یهو
آنچه خواهید دید : من رو ببخش آدرین من رو بخبخش آروم باش آروم باش الان مامانت میاد . خب اینم از این پارت ببخشید دیر شد تا پارت بعدی خدانگهدار 🤗🤗🤗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)