داستان کوتاه ترسناک.....??

چندتا داستان ترسناک ولی کوتاه

با دوستم رفته بودیم جنگل تا یک شب اونجا بخوابیم چادر که زدیم بهش پیشنهاد کردم مجله های ترسناک درباره اجنه ها بخونیم ولی اون گفت میخواد قهوه بخوره برای همین تنها رفتم توی چادر و شروع به خوندن کردم.یک مطلب نظرمو جلب کرد با صدای بلند گفتم:هی جیمز!چه چرت و پرتایی اینجا نوشته اجنه ها به جای دست سُم دارن.جیمز گفت:اینا چرت و پرت نیست که.و دست سم مانندشو توی چادر آورد?

شنیدین میگن آدم وقتی ستون فقراتش تکون میخوره یعنی یک نفر داره از جایی که قراره قبر شه رد میشه؟! نمیفهمم چرا وقتی شوهرم میره توی باغچه گل بکاره ستون فقراتم میلرزه?

دیشب ساعت ۲ و نیم رفتم آب بخورم که چشمم به اتاق خواهرم افتاد مادرم کنارش نشسته بود و موهاش رو نوازش میکرد رفتم توی آشپزخونه که مادرم رو اونجا دیدم گفت:این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟!سریع به اتاق خواهرم رفتم مادرم دیگه اونجا نبود!?

امروز هم مادرم برای برداشتن پولش از بانک منو و خواهرم رو خونه تنها گذاشت اما وقتی میخواستم برم توی اتاقم مادرم رو توی آشپزخونه درحال پخت غذا دیدم خیلی ترسیدم برای همین تا مامانم برگشت رفتم توی حیاط نشستم.خداروشکر ۲ ماه بعد از اون خونه اسباب کشی کردیم?

من و برادرم توی خونه از هم خیلی دوریم ولی اتاقامون دیوار به دیواره برای همین هر از چند گاهی با کوبیدن مشت به دیوار رمزی حرف میزنیم.یک روز برادرم جوری به دیوار کوبید که هیچی نفهمیدم برای همین بهش زنگ زدم و گفتم چی میگه اونم حواب داد:دیوونه شدی؟!من که اصلا خونه نیستم?

یک داستان ترسناک که فقط شامل ۱۱ کلمه است:آخرین انسان دنیا روی مبلش نشسته بود که یکی در زد!?

این اخلاق مادرمو دوست دارم که شبا انقدر کنار تختم میشینه و بهم زل میزنه که چشماش مثل خون قرمز میشه.هربار به پدرم میگم فقط جواب میده:چند بار بهت بگم؟!مادرت دوساله که مرده!?

باید این حقیقتو قبول کنی که هر شب یک نفر کنار تختت می ایسته و بهت نگاه میکنه ?

تاحالا دقت کردین اگر حور(فرشته)رو برعکس کنید میشه روح؟!?

اگه یک روز احساس کردی یک نفر پشت سرته ولی کسی پشتت نیس اون یک اجنه اس!انسان میتونه اجنه هارو حس کنه?