ببخشید که قسمت قبل خوب نبود.آخه برای ادامه داستان بهش نیاز داشتم.
گفتم : کار من بود. جو : واقعا؟؟؟ سوزوکی لبخندی زد. اونا هم رفتند. یه پیام رو گوشیم اومد : چند نفر تو دردسرند. آدرس ..... فوری ۴ تامون رفتیم و... جرج . تیم و جک اونجا بودن. و البته دشمنای ما. از زبان جرج : از پیش لونا و بقیه که رفتیم یه چند نفر افتادن رومون و بردنمون یه جایی قیافه هاشون خیلی عجیب بود. یهو صدای پای چند نفر رو شنیدم لونا و سوزوکی و اگنس و جو بودن! قیافه هاشون عوض شده بود. دیگه چیزی نفهمیدم و بیهوش شدم...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خیای عالییییی
عروسک
داستانت عالی هست
ممنون
عالیه ?