10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Aynaz انتشار: 4 سال پیش 197 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان گلم
از زبان ادرین
سر ناهار بودم که ناتالی امد گفت زوذ باش ادرین باید اماده شی کلاس شمشیر زنی داری گفتم امسال هم بابام نمیزارع تولد بگیر تا خواست جواب بده گفتم کسل همیشه تو نمیدونی و بلند شدمو گفتم من دیگه لچه نیستم بعد رفتم تو اتاقم پلک گفت ادرین ناراحت نباش حالا برای جبران این دلداریم باید بهم دو تیکه پنیر بدی خندیدمو گفتم باشه پلگ یهو ناتالی امد توی اتاقم گفت ادرین امادا ای گفتم اره و رفتم تو ماشین وقتی کلاسم تموم شد ناتالی با روی خندون امد گفت خواستم بگم چیشده ناتالی که گفت ادرین ناراحت نباش پدرت بهت اجازه داد گفتم چی یهو ناخاسته دویدم بغلش گفتم ممنون مامان یعنی ناتالی گفت خواهش میکنم و من رفتم تو اتاقم خیلی خوشحال بودم به پلگ گفتم تو نگو امشب چون خیلی خوشحالم اصلا بهت پنیر نمیدم گفت چی ادرین قبلا بر عکس بودا گفتم نه گفت همون بهتر نزاره تولد بگیری خندیدمو گفتم زبونتو گاز بگیر باشه هرچقد خواستی بخور یهو اخماش باز شد گفت ای کاش هر شب تولدت باشه من خیلی خوشحال بودم اما نمیتونستم تکی اینو نگه دارم خواستم تغیر شکل بدم که ساعتو دیدم وای مس برق گذشته و سریع خوابیدم صبح با شوق رفتم مدرسه و به تمام دوستام دعوت نامه دادم کاگامی نیومدت بود اونم تو روز دومش مرینت هنوز نیومده بود وقتی اومد بهش گفتم سلام خوبی گفت سیدام چیزه سلام ملشی یعنی مرسی تو خوبی گفتم یه سوالی داشتم یهو خشکش زد گفتم امشب میتونی بیای تولدم گفت نه یعنی معلومه که اره گفتم این عالیه و بعد خانم لارک امد و شروع به درس دادن کرد و وقتی که کلاس تموم شد رقتم خونه دیدم ناتالی دا ه تزیین هارو انجام میده خودمم رفتم و کمکش کردم
از زبان ناتالی
ادرین خیلی نارتحت بود وقتی وارد ماشین شد رفتم و مشستم یه گوشه اقای اگرست خیلی خیلی به ادرین سخت میگیره اما چرا ادرین شرور نمیشه زیاد فک نکردم و رفتم داخل اتاق اقای اگرست اون اول قبول نکرد و گفتم ادرین لایلا رو دعوت نمیکنه شما میتونین لایلا رو شرور کنید گفت راست میگی اما ادرین چرا اونپ دعوت نمیکنه گفتم لایلا دختر پلیدیه و ادرین سر یه اتفاق تو مدرسه که برای دوستش مرینت افتاد ا لایلا بدش اومد گفت راست میگی وقتی ادرین گفت مامان یک هو یه حسی پیدا کردم
از زبان مرینت
وای کلیکار دارم تولد ادرین خدایا کمکم کن خلاقه یه لباس ابی پوشیدم موتامم بالا بستم(عکس این پارت) مامانم اومد گفت حیلی خوشگل شدی گفتم مرسی مامان و بعد رفتم بعد یکم تت پته گفتن جلو ادرین خواستم برم دستشویی از ناتالی دوبار پرسیدم مشنید من هم رفتم تو یکی از اتاقا اون اتاق اقای اگرست بود تا خواستم برم بیرون یکی گفت ارباب تیکی اومد بیرونو گفت اون نروعه سریع یه عکس گرفتم و دویدم اونور به اذرین گفتم یکم حالم بده و رفتم نمیدونستم باید چیکار کنم تاکه به زهنم رسید معجزه گر بانکیس رو بردارم و برم به زمانی که استاد فو بود رفتم و تا منو دید گفت مرینت چقدر بزرگ شدی وقتی ماجرا رو براش تعریف کردم گفت وای مرینت فک کنم زمانش رسیده که سری به کاسه ی گربه بزنی گفتم اما چرا گفت اینجوری راحت تر ارباب شرارتو شکست میدین اما یادتون باشه که کار مسخره ای نکنین گفتم چشم استاد
و بعد برگشتم خونه دیدم لایلا شرور شده ایندفه خیلی قدرت مند تر شده بود با گربه شکستش دادیم من با گربه یه قرار گذاشتم و گفت فک کنم کاسه صبر تو باید خالب کنی یهو انگار دنیا رو بهش دادن با تموم وجود پرید هوا و گفت اخ جوننننننن (اخ بدبخت گربه) و بعد که سر قرارمون شد بدون کعتلی تا بهش سلام دادم گفت پمجه ها داخل دیدم اون ادرینه یعنی من این همه مدت دست رد به سینه ی ادرین میزدم وای خدا نکنه ازم بدش بیاد ولی با صدای گربه که گفت خوبی گفتم اره و گفتم تیکی خال ها خاموش و تا منو دید گفت ممرینت....
بعد عکسو بهش نشون دادم و اون خیلی جا خرد و کلی با هم نقشه کشیدیم قرار شد تا یه هفته فقط من برم خونه ادرین تا بتونیم مخفی گاهشو پیدا کنیم تیکی و پلگ هم دوربیانارو خاموش میکردن وقتی تابلو رو باز کردیم توش معجزه گر طاووس رو دیدم برداشتمش و گفتم خوب ارباب شرارت تنهایی میخوای چیکار کنی (راستی گابریل معجزه گر طاووس رو درست کرده)
اینم اخر پارت یه رای گیری بنظرتون کاگامی بمیره یا گابریل
لطفا بگید
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
بزار بهت بگم اولا نکشش بعد بین مرینت و ادرین یه جدایی خیلی کوچیک بنداز بعد کاگامی رو به ادرین نزدیک کن جوری کهکاگامی باعث جدایی اونا شده بعد ادرین با کلی التماس مسکنه ببخشیتش ولی نمیبخشه بعد ادرین میرهبیمارستان و مرینت ادرینو میبخشه بقیه اشو خودت بنویس و مادر ادرین زنده میشه و از مرینت خوشش میاد و کاگامی میمیره
لطفاً گابریل بمیره
ببخشید عکس لباس مرینت این نیست ببخشید
کاکامی رو بکش
داستان عالی هست وای این پارت بخش آدرین و ناتالی عین داستان من بود مجبوری کپی کنی؟
اسم داستانتو میگی من قصد کپی ندارم و داستانتم فک نکنم خونده باشم ولی بگو حتما دنبالت میکنم و ببخشید