فرار از زندان آزکابان
-هری،هری درو باز کن!
صدای خاله پتونیا هری را از فکر و خیال در آورد،به هانا گفت:هانی بده هدویگ اینو بده وی بعد بیا پایین.هانا:آه هری تو باز نوشتی ویوین قرار بود وی صداش کنیم! هری: گفتم هدویگ گیج میشه (با حالتی مأیوس)هانا:خب حالا!
هری و هانا به طبقهی پایین رفتند و
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)