
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه و نظر هم بدید؟ وای بچه ها من خیلی ناراحتم یکی دلداریم بده چون میترسم میراکلس سال ۲۰۲۱ بیاد?????
داشت با خدا حرف میزد یاد اولین روزی که الیا رو دیدم افتادم ادرین گفته بود شب برو دنبالش رفتم و اون داشت با خدا حرف میزد از این فکرا در امدم به سمت مرینت رفتم تا منو دید گفت :تو کی هستی از جون من چی می خوای حوصله توضیح نداشتم یه راس رفتم سمت گردنش خونش رو به اندازه خوردم که بی هوش شد اصلا از خون تازه خوشم نمیاد یه مزه شیرینی میده اما خون مونده مزه ترش میده مرینت رو بغل کردم و به قصر بردم وقتی به هوش امد یه ثانیه قیافش تعجبی شد اما بعد یهو جیغ زد و گفت :
درین ادرین کجاست بگید خواب بودم و بیدار شدم منو درک سرمون رو به نشونه تاسف تکون دادیم و کل قضیه رو تعریف کردیم یهو یه کشید خورد تو گوشم تا حالا کسی به من کشیده نزده بود چون ادرین نمی ذاشت اما حالا یه دونه خوردم اونم از عشق داداشم .?
+تو چطور جرئت کردی خون منو بخوری چطور تونستی من فراموشی نمی خواستم من می خواستم پیش ادرین باشم من باید به جای اون مرده باشم اگه اون تبدیل به یه گربه نشده بود و منو نجات نمی داد مطمئن بودم نجات پیدا میکرد اما چی شد اون الان نیست من اون الیزا لعنتی رو میکشم به زجر اور ترن شیوه میکشمش. خون لوید کجاست بدینش
رفتم طرفش تا ارومش کنم تا خواستم دستش رو بگیرم دستش رو برد بالا تعجب کردم +به من دست نزن برو خدا رو شکر کن که برادر ادرینی وگرنه الان میکشتمت خیلی ناراحت شدم اما چیزی نگفتم .
☆از زبون مرینت☆ اعصابم از الوین خورد بود اما حس کردم جمله اخری که گفتم شایسته نبود ولی تقصیر خودش بود به من چه کم کم اروم شدم . درک منو به یه اتاق تو زیر زمین برد تو اون اتاق یه ازمایشگاه مجهز بود . یه سرنگ پر خون هم روی میز گذاشته بود درک اونو برداشت و به طرف من گرفت مصمم نبودم اما به ادرین فکر کردم من باید انتقام ادرین رو بگیرم خون رو گرفت و یه راس همشو ریختم تو دهنم اخ حالم بهم خورد چه بد مزس
+شما چه جوری اینا رو می خورین اینا که خیلی تلخ هست ♧چون حس چشایی ما با شما فرق داره ما دو مزه رو بیشتر حس نمی کنیم شیرین و ترش حالا بگو ببینم چی حس میکنی؟ +هیچی حس نمی کنم برم بخوابم انژی بگیرم شب ادمو بی خواب میکنین از جام بلند شدم و به اتاقم رفتم تو اتاق لپ تاب رو دیدم لپ تاب رو باز کردم رمز رو زدم وقتی باز شد تصویر زمینش عکس ادرین در کنار یه باغ بود توی تصویر پشت ادرین یه خانم ایستاده بود و پشتش به دوربین بود یه درایو اونجا بود بازش کردم پر عکس از ادرین بود تو یکی از عکس ها ادرین و الوین پیش هم ایستاده بودن و تو عکس دیگه ادرین داشت فوتبال بازی میکرد یکی از عکس ها هم عکس بچگی ادرین بود اشکم در امد لپ تاب رو بستم و خودم رو از صورت انداختم روی تخت و اروم گریه کردم .
خوب بودش؟??
خب الانای که تموم شه
☆در خواب☆ چشمامو باز کردم توی یه باغ بودم اون باغ چقدر اشناست اما من تاحالا تو هیچ باغی نرفتم که این شکلی باشه چند نفر اونجا بودن صبر کن این مرد رو من دیدم اها انتهای یکی از راه رو های قصر یکم نزدیک شدم و سلام کردم انگار منو نمی دیدن
بای من برم خدافظییی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی و بچه ها چرا تستچی بروز شده اکانت من پریده?