
سلام🙂💕 اگه خدا بخواد ایشالله این داستانو تموم میکنم بعد میرم اون داستانم زیاد بازدید ندارع اگه عاجی سحر وقت داره اگه دلش خواست لطفا اون داستان جادوگران معجزه آسا رو ادامه بده وگرنه که هیچی دیه 🙁🍭✌🏻
﴿❣️یه هفته بعد❣️﴾ مارینت 🍭✌🏻 خدا وکیلی دارم دق مرگ میشم جون همتون💕❣️ وووووووییییییی خیلی هیجان دارم و سعی میکنم که استرسی به خدم وارد نکنم 🥺🍭 عععع یه چیزی 😐😂 فک کن امروز بخوان از ما سه نفر منو لوکا و آدرین تقدیر کنن بخاطر به قتل رسوندن ریچارد خلاف کار بزرگ 😐😂😂😂 بعد من پام و آدرینم دستش تو گچه 😶🍂😂😂 واییییی😂😂 نمیدونم چرا به جا اینکه زار بزنم دارم میخندم 🤔😂😂 روی تخت نشسته بودم دیقا جلوی آینه از شدت خنده رو تخت دراز کشیدم 😐😂😂 دیع خندم مال اون نبود معلوم نیست چمه 🙁✌🏻 کلا چند وقتیه یع جوری عوض شدم 🤨🤨 ✨همش شادم میخندم دیه به چیزی زیاد فکر نمیکنم بی مخ شدم اصلا:/ ولی بعضی وقتا که ادرینو میبینم یا میاد تو ذهنم یه حس عجیب غریب میاد سراغم که منو به سمت آدرین میکشونه احساس کنم همش دلم میخواد بخندم خودمم نمیدونم مال چیه 🙁✌🏻 اصن منی که قبلاً هیجان رو زیاد درک نمیکردم الکی هیجان زده میشم میخندم یا الکی دلم میگیره غمگین میشم گریه میکنم 🙁🙁 هر چی هست فقط میدونم که احساس خوبی بهم منتقل میکنه 😉😝💕😂 همینجور الکی سر خوشی داشتم برای خودم میخندیم که یهو ...
در اتاق باز شد و احساس کردم که دو نفر وارد شدن 😶🍭 روی تخت نشستم تا ببینم کیان ؟!.. بععععله طبق معمول همون پسرای خودمون بودن لوکا و آدرین :/ البته فقطم همینان که مثل گاو وحشی سرشونو میندازن پایین میان تو اتاقم اهمی اوهومی ام که اصلا :/ فکر اینکه من دخترمم رو اصن نمیکنن دیوونه ها 😐🍭😂 یهو چشمم به باند پیچی دست آدرین خورد 😐🍭😂😂✨ دوباره یادم افتاد که داشتم به چی میخندیدم دوباره پرت شدم رو تخت و خندم شدت گرفت 😂😂😂😂😂 اینقدر الکی خندیده بودم که دلدرد گرفته بودم و نفسم بالا نمیومد 😐🍭✨😂 دستمو گذاشتم روی دلمو روی تخت نشستم ته خندمم کردم که لوکا گفت : عاجی مارینت حالت خوبه چیز خنده داری دیدی شنیدی بگو مام بخندیم خب ): شاد کردن دل دیگرانم بد نیسااا (; واسا بینم این چی گف😂😂😂 عاجی مارینت؟!؟؟ جووووونزززز😂😂😂✌🏻 من میدونستم که ....
این عاشق جیت شده 😐🍭😂😂😂 وای جرررررررر 😂😂این لوکا و جیت سر جمع همش دو دفعه همو دیدن ولی دیع عشق سر و ته نمیشناسه خب:/ دوباره افتادم به خندیدن و گفتم : عاجی مارینت 😂😂😂 وایییییییی لوکا دهنت سرویس عاشق بنده خدا شدی عرررررررر بمیر لوکا 😂😂😂😂😂😂😂😂😂🍭 گفتم بنده خدا چون آدرینم اونجا بود جیتم ابجیش دیع دیع 😐✌🏻😂😂 ووووویییییی الان معلوم نی من خوشحالم ناراحتم احساساتی شدم کلا 😐✌🏻🍭✨😂 لوکا خیلی بااطمینان و مسمم و بیخیال اینکه آدرینم اونجاس گفت :
اوهوم 😃💕 باورت میشه بهش اعتراف کردم (; وای اونم اوکی داده 🙁💕😂 اوخی بچم با چه ذوقی حرف میزنه الهی (: حتما خیلی دوسش داره 🙂💕 حقم داره خوب جیت واقعنم دختر دوست داشتنی ایه 😃✨ اگه من پسر بودم حتما عشق اول و آخرم یکی مثل جیت جونی بود (; 😂😂گفتم : واو 🤩 عافرین عافرین عشق خل و چل عاجی بهش گفتی اونم بت اوکی داد؟!؟.. جووووونزززز خش به حالم (; ... لوکا : چرا خش به حال تو ؟!.. مرینت : فک من رفیقم بشه زن داداشم :/ مگه میشه خواهر شوهر بازی در نیاورد 😃✨😂😂 لوکا با تک خنده گفت : نه نمیشه 🙁😂 آدرین با تعجب بسیار فراوان و علامت سوال ها و اون دود های عجیب غریب رو کلش که نشانه ای از داغ کردن بیچاره میداد ( یا همون سردرگم خودمون😉) پرسید : شما ها راجب کی حرف میزنید هوی 😶:/ مارینت : اولن هوی به خودت دوما طی چند ساعات آینده خواهی فهمید 🙁✨😂💕 آدرین یه نمع پوکر نگام کرد که بعد انگار چیزی یادش اومده باشه پرسید : خب حالا اون اول اول به چی میخندیدی؟!.. نمی دونم چرا یهو حوصلم سر رفت 🙁✨ الکی الکی حس هام با هم جا به جا میشن 🙄🤝🏻 گفتم : هیچی ولش کن چیز مهمی نیست 🤷🏻♀️ آدرین دمق یه اوکی گفت که بعدش نوبت لوکا بود که ور بزنه : خب توله چرا هنوز آماده نشدی :/ آماده شو یه ساعت دیگه باید بریم ویلای آقای فارسیس بدو بدو 🙄✨🙁 خب حالا این شد لوکای خودم 😃✨ گفتم :
اممممم احیانا شما دو تا جنابعالی ها نمیخاید بصی ... چیزه گمشید بیرون :/ ... لوکا اومد روی تخت کنارم نشست دستشو انداخت پشت گردنمو گفت : نه ما می شینیم همینجا منظرش خوشگله 😍😂😂 با جدیت تمام داد زدم لوکاااااااااااااا که دیع کرک و پراش ریخت بیچاره گفت : اوکی اوکی غلط کردم نزن منو زنمو بیوه نکنی یوقت بچه هام یتیم میشن بیچاره میشن بعد باید خرجیشونو تو بدی تو ام که هنوز بیست و دو سالت شده از بابات پول تو جیبی میگیری کلا بد بختمان میکنی 🙁🙂🍭😂😂 آدرینم مثل لوکا اومد نشست اونور لوکا و با خنده گفت : اوه اوه چند تا بچه داری تو آقای متاهل 🙂🍭😂... لوکا یه جورایی با لحن خاهشی طنزی برای مسخره بازی گفت : آقای قاضی پدرم فقیر و گدا بود و به زور خرجی من و خواهر کوچک ترم را میداد تا اینکه روزی در سرمایه سرد زمستانی ....
فوت نمونده و تمام دار و ندارش که فقط من و خواهرم که منهای من بود 😂🍭 به من یتیم آواره رسید من بد بخت هم کار کرده و خرجی خود و خواهر کوچک ترم را در آورده یک روز دیگر ولی این دفعه در آفتاب ☀️ سوزان تابستان با برخورد اشعه ی نور به ریخت بیریخت خواهرم 😂😂 او هم فوت نموند و من فقط برای خود کار کرده تا یک روز ایشان( به من اشاره کرد و گفت ) در حالی که از کهولت سن رنج بسیاری میبردند من کودک دوازده ساله را به فرزندی انتخاب نمونده و پس از گذشت سالهای فراوان در سن بیست و چهار سالگی شخص شخیصی را به همسری من برگزید و من با طرف ازدواج نمونده و حال ⁹ دختر و ⁶ پسر داشته که جمعا کودکانم ¹⁵ تا میباشند و تازه همسرم هم ³ قلو بار دار هست ² پسر و ¹ تک دختر گوگولی مامانی اکوری پکوری 🙂😂😂 حال بنظر شما خدا را خوش می آید که ایشان ترس بر اندام ظریف من انداخته و شعله های خشمش را بر من کودک بی آزاری که دروازدع سالگی خویش به فرزندی اش در آورده خموش کند عی آقای قاضی محترم تصمیم با شماست 😂😂😂😂 وااایییییی از وقتی که داره تعریف میکنه من و آدرین همینطور رو تخت افتادیم و داریم میخندیم یعنی دلقک تر از این مگه خودش باشه 😊😂😂😂😂👐🏻 یکی زدم پس کلشو و با نفس بریده بریده بای خنده هام گفتم : یعنییی جررررر بمیر لوکا پیرم خودتی 🙁🍭😂من کوشولو او تازه ۲۲ سالمه باید برام آبنبات بخرین عع🙁🍭😂😂 لوکا که بین ما بود خودشو پرت کرد وسط ما دراز کشید و طوری که انگار حرف من براش مهم نباشه گفت : بنظرم شما دو تا زوج خوبی میشیدا ؟! مارینتی طنزه و کرکره خنده آدرینم خشک و جدی 🙁👐🏻 دیقا منفی هم 😃😂 .... این حرفو که لوکا گفت یاد یه چیزی افتادم یهو ...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عابجی جونیا پارت اخرو وارد کردم 🥴💕 امکانش هست که دیع تست و داستانی چیزی نسازم 🤷🏻♀️ با تشکر ع شما رفقای گلم ♥️💖
آجی گُلُم ما کع همیشه کامنتو میدیم 😂
ولی خدایی جرررر خیلی خوب بود خدااا بودا 😂مردم از خنده 🤣
رو اون قلب سفیده کوبیدم این ❤️ رنگی شد
پارت بعد رو هم بزار بازم بخندیم من عاشق داستانتم خیلی خوبه 👌😂
مرسی حتما ✨🥺
🥺🥺🥺❤️❤️❤️
عالی من ابجیم هم داستان مینویسه خنده داره اسمشم اولین عشق یه فرشتست خوشحال میشه اگه داستانشو دنبال کنید
ببین گلم من حوصله ندارم داستان ابجیتو تو تستای من تبلیغ کن خوب؟
وایییی حدیثه یعنی اخرش خیلی خوب بود 😂
ععااالللللییییی
فداط😃✨
مرسی 🍭💕
سلام عالی بود 💜
منو یادته اجی؟
سلام مرسی 💕🍭
اوم پ چی؟! مگه کشد عجی عسلو فراموش کنم؟
عالی بود
مرسی
عالییییی
آجی خیلی وقته کامنت ندادم و تو هم ندادی
از تستچی رفته بودم
من باز گشتم
آجی هستی بازگشت
عجی منم خیلی وقته مثل تو آن نمیشدم چون نت ندارم اونموقع هم که دارم گوشی رو بابام بهم نمیده برای همونه:/
خیلی ام خوب کرد که بازگشت 💕🍭✨
سلام من داستانتو خیلی دوست دارم تروخدا زود زود پارت بده
سلام مرسی سعی میکنم