
سلام من اومدم
که یکدفعه مرینت 🐞 گفت برو بیرون 🐱 چی 🐞 برو بیرون 🐱 وای خدایا شکرت ، عزیزم حالت خوبه ، جاییت درد نمیکنه 🐞 ( با داد ) برو بیرون 🐱 چی چرا 🐞 همه اینا تقصیر تویه و الان نمیخوام ببینمت ، برو 🐱 باشه دارم میرم ولی من واقعا خیلی خیلی بابت اون اتفاق ها متاسفم
( ۲ هفته بعد ) ( خب توی این ۲ هفته اتفاق خاصی نیفتاده و مرینت تو بیمارستان بود و الان حالش کاملا خوبه و ادرین هم با کاگامی کلا از همه جا قطع رابطه کرد ) 🦋 پسرم کاگامی دختر خوبیه دوباره فکر کن 🐱 الان سرم خیلی شلوغ ( خب ادرین ادم هاش رو فرستاد و اون پسر رو پیدا کردن و الان ادرین میخواد ازش حرف بکشه ) 🐱 خب نینو تو اتاقه 🐢 اره ( ادرین رفت تو اتاق ) 🐱 خب خب خب نمیخوای هیچی بگی چون مثل اینکه دوستان صورتت رو نابود کردن ناشناس : من....حتی.....یه کلمه هم نمیگم 🐱 باشه شنیدم تازه ا*ز*د*و*ا*ج کردی نه این عکس ش نیست ناشناس : 😳😱 🐱 پس هست ، ببین من شیطان نیستم که به اون دختر اسیب بزنم ولی تو به وجود من شلیک کردی پس بگو کی استخدام ت کرد ناشناس : یه دختره مو ابی تیره کوتاه ، یه کت سفید تنش بود خیلی هم قوی بود ولی لاغر و شبیه چینی ها بود 🐱 عکس کاگامی رو نشون دادم 🐱 این بود ناشناس : اره خودشه
( ادرین رفت پیش کاگامی ) 🐲 وای عزیزم خیلی خوشحالم که اوم 🐱 د*ه*ن*ت*و ببند 🐲 چرا اینجوری با من حرف میزنی اصلا خوشم نیومد 🐱 ولی برای من مهم نیست گوش کن اگر یکبار دیگه به من و مرینت نزدیک شی خودم میکشمت و الکی سعی نکن منو گول بزنی خودت میدونی من عضو چه اکیپی هستم و میدونی راه حل ما برای مشکلات سخت چیه ..... کشتن 👿 ( کاگامی خیلی ترسید و ادرین رفت )
🐞 با دوستام رفتم یه سر بیرون نشسته بودیم که یکدفعه یکی گفت : عزیزم تو هم اینجایی 🐞 سرم رو برگردوندم ....ادرین ( ادرین رفت سمت مرینت و ب*غ*ل*ش کرد و در گوش هم ) 🐞 خیلی سوءاستفاده گری 😒 🐱 میدونم 😏 🦊 الیا : مرینت نگفته بودی با یکی دوستی 😏 🐱 اخه عشق زندگی من دوست نداشت کسی بدونه که نامزدش اینقدر خوشتیپه ( و همه دخترا خندیدن ) 🐱 عزیزم امشب یادت نره همون جای همیشگی ( 🐱 خواستم با دوستام برم که دیدم نینو خشکش زده و به الیا نگاه میکنه به زور بردیمش )
( شب توی همون خونه هميشگی ) 🐱 مرینت اومد 🐞 اخه تو چی از جون من میخوای من دوست ندارم ولم کن 🐱 باید اینو بدونی که من ول کن نیست ( و ادرین اسلحه ش رو در اورد ) 🐞 نکنه میخوای من رو با تیر بزنی 😒 🐱 نه بیا بگیرش بزن ( مرینت اسلحه رو گرفت ) 🐞 جانم 🐱 بهم شلیک کن برای اون اتفاق ها 🐞 ولی تو که به من شلیک نکردی که من تلافی کنم 🐱 اره کار یکی از ادم های کاگامی بود ولی همه این ها تقصیر منه پس حقمه ( و مرینت با خشم به ادرین نگاه کرد و با پا زد تو دماغ ادرین و ادرین افتاد زمین و مرینت اسلحه رو پرت کرد سمت ش و رفت ) ........این داستان ادامه دارد...........
امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محشر
سلام داستانت عالی.......به داستان های منم یک سری بزنین
عالی پارت بعد
عالیییی بود ادامه بده
عالی بودش پارت بعد پارت بعد
عالی بود
محشر بود🧸🖇
صب ندارم تا بعدی بیاد🧸🖇
بعدیییییی😍😍😍لطفا بعدی هم زود بزار
واوووو عالیییییییی بود محشرههه پارت بعد زود زود زود زود 😍😍😍🤗🤗😍😍😍😍
عالی بود بعدی را بزار نظرم نیومد حوصله نوشتن ندارم فکر کن کلی تعریف کردم دیگ