ممنون بابت نظرات راستی من تا پارت 20 ادامه میدم
بعد از اینکه با مامان و بابام گفتیم اونا گفتن خوب پس امشب با هم براچ و شوفله میخوریم من یه نگاهی به ادرین کردم و دوتامون با هم خندیدیم بابام گفت چرا میخندین؟ ما هم گفتیم هیچی چیزی نیست بابام گفت خوب حالا اگه اجازه بدین من برم غذا درست کنم
ما رفتیم بالا اتاری دستی بازی کردیم من بردم??? ادرین بهم یه نامه داد من میخواستم باز کنم که ادرین گفت نه بعدا باز کن منم گفتم باشه
ادرین رفت بیرون منم رفتم تو اتاقم و نامه رو باز کردم وقتی خوندم واقعا شوکه شدم
نامه رو که باز کردم توش نوشته سلام مرینت من الیا هستم من تیر خوردم نمیتونم لیدی باگ بشم واقعا شرمنده گوشواره هامو هم گذاشته بود لای نامه
واسه ادرین زنگ زدم گفتم ادرین چی شده؟ گفت واقعا متاسفم مرینت الیا بعد از اینکه این نامه رو واست نوشت فوت کرد??من گفتم چییییییی؟???????ادرین گفت واقعا متاسفم ?
ادرین ادامه داد ولی من معجزه گر کفشدوزکو برداشتم و زندش کردم???????بهش گفتم ادرین خیلی بی شعوری داشتی جون به لبم میکردییییی???
بعد گفت خخخخ عصبانی نشو همه چیز به خیر و خوشی گذشت من سرم رو گذاشتم رو شونش و چشمامو بستم تو بغلش احساس ارامش داشتم ادرین هم محکم بغلم کرد من گفتم ادرین من حالم یکم بده میشه منو ببری دکتر؟ گفت اره الان میبرمت
رفتیم دکتر گفت چیزی نیست یکم فشارش افتاده ادرین یه نفس راحت کشید
رفتیم بستنی خوردیم پیش اندره اندره گفت وای مرینت تو بارداری؟ منم گفتم اره????اونم گفت میدونستم شما دوتا واسه هم ساخته شدین ما هم تشکر کردیم و رفتیم خونه شمام خوردیم بابام همه چیز رو چید و حسابی بهمون خوش گذشت و رفتیم تو اتاق من معجزه گر خودم رو پوشیدم تیکی اومد بیرون انقد بوسش کردم که دیگه دوتامون خسته شدیم????پلگ گفت خوب دیگه حبه قند بریم بخوابیم اون دوتا رفتن خوابیدم منو ادرین هم خوابیدیم فردا که بیدار شدیم دیدیم یهو......
دوستان این پارت هم تموم شد ببخشید که جای حساس کات دادم???نظر فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوبه ولی لوسش کردی مثلا اگه مرینت که زنده شد آدرین میمرد بهتر بود بعد مرینت با بانیکس میومد آدرینو زنده میکرد
داری داستان رو بی حال می کنی
خوب به نظر شما من چجوری بنویسم؟
شما یه نظری بدید که من چه جوری بنویسم
خودمم میدونم داره داستان بی حال میشه ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
دوستان من یه اشتباه داشتم تو این پارت مرینت به ادرین زنگ نزد ادرین امد خونه مرینت اینا